فکر زنده شدن عروسکها یکبار هم که شده در ذهن تمام بچههای دنیا خانه کرده است. عروسکگردانها کسانی هستند که به این رویا جان میدهند و عروسکها را زنده میکنند. یکی از محبوبترین عروسکها بین تمام ایرانیها از تمام سلیقهها و سنین، کلاه قرمزی است. پسرکی هشت نه ساله با لباس آبی و راهراههای افقی سفید و چکمههای قرمز که در دههی هفتاد از طریق تلویزیون وارد قلبها و ذهنهای ایرانیها شد و برای همیشه همانجا ماند. این چهرهی عروسکی محبوب و مشهور، زندگیاش را از زنی به نام دنیا فنی زاده میگرفت. زنی که کودکان او را نمیدیدند، اما با دستهایش، با حضورش پشت کلاهقرمزی میخندیدند و خاطره میساختند. در این پست، زندگینامه دنیا فنی زاده را به قلم سپیده بیگدلی، نویسندهی اپلیکیشن قصه های کودکان آی قصه میخوانید.

تولد مادری برای عروسکهای بیجان
دنیا فنی زاده بیستم آبان ماه سال ۱۳۴۶ در تهران به دنیا آمد؛ دختری که قرار بود بعدها عروسکهای زیادی را زنده کند و رد پای پررنگی در حافظهی جمعی به جا بگذارد. پدرش، پرویز فنیزاده بازیگر بود و دنیای کوچک را با خود به جشنوارههای کودک و نوجوان میبرد. دنیا اول دوست داشت بازیگر شود، ولی به دلیل مخالفت پدر پیشنهاد بهرام بیضایی را رد کرد و پا به دنیای عروسکها گذاشت.
ورود دنیا فنی زاده به دنیای عروسکگردانی
دنیا فنی زاده از همان سالهای دبیرستان به عروسکها علاقه داشت. قصه از جایی شروع شد که یکی از دوستهای پدرش به یک کار عروسکی دعوتش کرد. علاقهی نهفتهی دنیا به دنیای عروسکها در پی دیدن کارهای کانون پرورش فکری و آمفیتئاتر ارسباران پیدا شد. یک بار همراه پدرش به پشت صحنهی شهر موشها رفت و عروسکهای موردعلاقهاش دمباریک و کپل را دید و در همان رفتوآمدها، فهمید میخواهد با عروسکها سروکار داشته باشد.
جوجه؛ اولین عروسکی که در دستهای دنیا فنی زاده جان گرفت
اولین حضور دنیا فنی زاده در یک برنامه بهعنوان عروسکگردان، سال ۱۳۶۴ اتفاق افتاد؛ برنامه تلویزیونی «چتر با آواز باران» دو شخصیت جوجه داشت که پشت یکیشان دنیا فنیزاده ایستاده بود. کارهای بعدی بهسرعت اتفاق افتادند؛ حضور در «زاغچه کنجکاو» و «گربه آوازخوان» فنی زاده را رسماً بهعنوان عروسکگردانی ماهر به همه معرفی کرد.
کلاه قرمزی، نقطهی عطف زندگی کاری دنیا فنی زاده
کلاه قرمزی در سال ۱۳۷۲ قرار بود تنها ساعتی مهمان برنامهی جغجغه و فرفره، ساختهی ایرج طهماسب باشد. برای همین از آرشیو بیرون آمد و وارد برنامه شد؛ اما همین حضور کوتاه شاگرد کفاش بازیگوش، چنان در دل بینندهها نشست که کلاه قرمزی عضو ثابت جغجغه و فرفره شد و اسم برنامه را به کلاه قرمزی و جغجغه و فرفره تغییر داد!
زندگی شخصی زندگیبخش عروسکها
دنیا فرزند پرویز فنیزاده و هایده غیوری بود و یک خواهر به نام هستی داشت. او بعدها با آبتین سهامی ازدواج کرد و صاحب یک دوقلو به نامهای سیاوش و عرشیا شد. بچههایی که تا چند سال نمیدانستند کلاه قرمزی از دستهای مادر جان میگیرد و زندگی میکند؛ بعد هم که فهمیدند به او به چشم یک برادر نگاه میکردند.
عروسکها شخصیت خاص خودشان را دارند
دنیا فنی زاده عروسکهای زیادی را زنده کرد؛ او در فیلمهای سینمایی «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «کلاه قرمزی و سروناز»، «نخودی»، «کلاه قرمزی و بچه ننه»، مجموعههای تلویزیونی «زاغچه کنجکاو»، «هادی و هدی»، «بزبز قندی»، «اتل متل»، «صندوق پست»، «قصههای خاله عنکبوت»، «جغجغه و فرفره»، «جینگیل و فینگیل»، «قصههای خاله قورباغه»، «روباه و خروس»، «دارا و سارا»، «رفوزه»، «قصههای آتقی»، «قصههای هاجر»، «موش نمکی»، «خانه گلپرانیا»، «شنگول و منگول»، «عطر و گلاب بپاشید» و «کلاه قرمزی» حاضر شد و پشت عروسکها برای بچهها خنده و شادی ساخت.
از نگاه دنیا فنی زاده هر عروسک شخصیت خاص خودش را دارد؛ او در این باره در یک مصاحبه گفته است:
«نمیتوان گفت عروسکها جان دارند. ما عروسکگردانها آنها را جاندار میکنيم، اما بخشی از اين مسئله بازمیگردد به ساير افراد گروه که در کنار ما هستند. وقتی عروسکی ساخته میشود و می آيد، آرزويم اين است که زودتر پارچه را از روی سرش بردارند تا ببينم اين چند وقت چه کار کردهاند و اين کيست که وارد کار ما میشود. عروسکها با قيافهشان به ما شخصيتشان را نشان میدهند. اين که آدم دروغگو يا راستگويی هستند، میخواهند ما را بخندانند يا عذابمان دهند، همه چيز را خودشان در همان لحظه اول میگويند. در گام بعدی گوينده کمکمان میکند. باوری که آقای طهماسب دارد، برخوردی که در مقابل عروسک دارد، از او میترسد، با او حرف میزند؛ اينطور میشود که عروسک ديگر جان پيدا کرده و حالا اوست که به ما میگويد چطور رفتار کنيم. جان پيداکردن عروسکها از اين بدهبستانها شکل میگيرد.»
دنیا فنی زاده یکی از اعضای یک تیم شگفتیساز بود
گروه ایرج طهماسب، حمید جبلی، مرضیه برومند و… معمارهای خاطرههایی بودند که هنوز لبخند بر لب کودکان آن سالها میآورند. دنیا فنی زاده بخشی از این تیم بود و هر چند چهرهاش برای بچهها آشنا نبود، اما محبوبترین عروسکها در دستهای او تکان میخوردند و زندگی میکردند و برای بچهها قصه میساختند.
سرطان در دست زندگیبخش دنیا فنی زاده
سرطان درست دست راست دنیا فنی زاده را انتخاب کرد؛ همان دستی که عروسکهای زیادی را زندگی بخشید و جان داد. دنیا بعد از پیدا شدن سروکلهی سرطان با دست چپ کلاه قرمزی را چرخاند ولی بیماری دنیا فنی زاده را از عروسکها گرفت و آنها را بیجان و بیحرکت کرد. دی ماه سال ۱۳۹۵، روز مرگ دنیا و عروسکها بود. هنرمند پشت صحنه، ۲۸ سال از زندگی ۴۹ سالهاش را به جانبخشی به عروسکها و خندهبخشی به بچهها گذراند؛ پشت صحنه ایستاد و بیآنکه چهرهاش پیدا باشد، بازیگر نقش اصلی خاطرههای کودکان شد. خاطرههایی که او پشت چهرههای عروسکی ساخت، از مرگ قویترند؛ حالا کلاهقرمزی و بقیهی عروسکها از هر دستی جان بگیرند، کودکان نامیرای اویند و نامش را زنده نگه میدارند.
در حاشیهی خاکسپاری مادر عروسکها
دنیا فنی زاده در قطعه هنرمندان بهشت زهرا خوابید. ایرج طهماسب در این مراسم در مورد او گفت: «بیش از ۱۵ سال همکاری و رفاقت با کلاه قرمزی را هرگز و تا هیچ زمانی فراموش نخواهیم کرد. امروز آسمان هم برای تو میبارد دنیای عزیز و چه بی تاب است از وقت رفتنت؛ گویی در آسمانها هم برایت اشک میریزند. خوشا به حال بهشتیان که از امروز در کنارت خواهند بود. کلاه قرمزی برای همیشه تنها شد.»
همچنین حمید جبلی که کلاه قرمزی را برای وداع با مادرش به صحنه آورده بود، در مورد همکار قدیمیاش گفت: «پس از چندین سال، از امروز دیگر کلاه قرمزی رفیق و هم صحبتش را در کنارش ندارد. چقدر با او درد و دل میکردی و گویا از جان خودت به آن دمیده بودی. پر کشیدنت بسیار برایمان زود بود و هیچوقت نبودنت را در کنارمان باور نمیکنیم.»
پیشنهاد میکنیم زندگینامه مرتضی احمدی به روایت آیقصه را هم بخوانید.