همهمان میدانیم قصه ها چقدر میتوانند در پرورش شخصیت کودک اثرگذار و مفید باشند. به کمک آنها میتوان مهارتهای ارتباطی و اجتماعی را در کودکان تقویت کرد، خلاقیت آنها رشد داد و درک و فهم کودکان از جهان را بالا برد. اگر کمی فکر کنیم شاید به یاد بیاوریم که خود ما آدمبزرگها هم بخش مهمی از دانشهای اولیهمان درباره محیط اطراف را از این طریق و با داستانها و لالاییهایی که تحت عنوان قصه شب برایمان تعریف میکردند، به دست آوردهایم. این روزها که والدین کمتر فرصت پیدا میکنند برای کودکان قصه بگویند و نیاز به داستان صوتی کودکانه احساس میشود، تصمیم گرفتیم چند قصه صوتی حیوانات از اپلیکیشن قصه های صوتی کودکانه آی قصه معرفی کنیم. این پست هر هفته با یک قصه کودکانه جدید بهروز میشود.
۱۰ قصه صوتی حیوانات برای بچههای دوستداشتنی
در اینکه بچهها حیوانات را دوست دارند، هیچ شکی نیست. بنابراین روایت داستان از زبان حیوانات و حضور حیوانات در قصه ها بسیار طرفدار دارد. ۱۰ قصه صوتی حیوانات که در ادامه میآیند، جزو محبوبترین قصه های صوتی کودکانه در اپلیکیشن آیقصه هستند و امیدواریم کودک شما هم از شنیدن آنها لذت ببرند.
۱. داستان صوتی هزارپای پابرهنه

قصه صوتی هزارپای پابرهنه درباره شهری از حیوانات است که هزارپاها در آن حکومت میکنند. پادشاه این شهر، پسربچهای دارد که در سن رشد است و یه روز که از خواب بیدار میشود میبیند کفشهایش دیگر اندازهی پاهایش نیستند. پس چه کار میکند؟ گریه! پادشاه و همسرش چه کار میکنند؟ تمام خیاطهای شهر را کفشدوزک هستند جمع میکنند و از آنها میخواهند سریع برای پسرشان هزار کفش بدوزد! چرا هزار تا؟ آخر او یک هزارپاست!
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحهی این قصه صوتی حیوانات بروید.
این قصه صوتی کودکانه جدید را سپیده علیزاده نوشته، یاشار ابراهیمی آن را خوانده و سوسن آذری برایش تصویر کشیده است.
بخشهایی از این قصه شب را ببینید.
۲. قصه صوتی تولد زرافه

این قصه صوتی حیوانات در جنگل اتفاق میافتد. تولد زرافهی مهربان جنگل نزدیک است و حیوانات همفکری میکنند که برای زرافه چه کادوی تولدی بگیرند؟ هر کس نظری دارد و پیشنهادی میدهد. در نهایت تصمیم میگیرند به زرافه یک شالگردن هدیه بدهند. اما شالگردن برای یک حیوان گردندراز که پیدا نمیشود! پس حیوانات جنگل دست به دست هم میدهند و به یکدیگر کمک میکنند تا یک شالگردن برای تولد زرافه ببافند.
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحهی این داستان صوتی کودکانه بروید.
این قصه صوتی حیوانات نوشتهی مرجان صادقی است که با تصویرسازی نیلوفر برومند و قصهگویی یاشار ابراهیمی در اپلیکیشن قصه های صوتی کودکانه آی قصه منتشر شده است.
۳. قصه کودکانه جدید صدفهای گمشده

خرچنگکوچولو داشت کنار دریا دنبال صدف میگشت تا از آنها یک گردنبند درست کند و برای مادرش هدیه ببرد. او صدفها را جمع میکرد و یک گوشه میگذاشت و وقتی برمیگشت میدید صدفها غیب شدهاند. صدفها کجا میرفتند؟ چه کسی آنها را برمیداشت؟ با صدفهای او چه میکردند؟ اینها سوالاتی بود که خرچنگ از خودش میپرسید. او راه افتاد و از تمام آنهایی که میشناخت سراغ صدفهایش گرفت تا اینکه بالاخره بعد از کلی جستوجو و تحقیق متوجه شد چه اتفاقی برای صدفها افتاده است.
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه قصه شب صدفهای گمشده بروید.
قصه کودکانه صدفهای گمشده نوشتهی سپیده نیکرو است و تصویرسازی و قصهگویی آن را هم نیلوفر برومند و یاشار ابراهیمی انجام دادهاند.
۴. داستان صوتی فصل گیلاسچینی

یک روز دو پرنده به نامهای جیکجیکو و پرحنایی تصمیم گرفتند با دوستانشان پرطلایی و نوکطلا برای آبتنی به رودخانهی نزدیک باغ بروند. آنها بعد از کلی آبتنی و بازی که حسابی خسته و گرسنه شدند، به باغ برگشتند تا کمی غذا بخورند. پرندهها روی یک شاخه از درخت گیلاس نشستند و چند دانه گیلاس خوردند و کلی خوش گذراندند. آنها آنقدر مشغول خوردن و بازی با گیلاسها شدند که دیگر گیلاسی روی درخت باقی نماند! پرندهها حالا باید چه کار میکردند؟!
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه این قصه صوتی حیوانات بروید.
داستان صوتی کودکانه فصل گیلاسچینی را معصومه پیریایی نوشته، یاشار ابراهیمی آن را خوانده و نسیم بهاری تصویرش را کشیده است.
۵. قصه شب ماهی ریزه و دوست جدید

ماهی ریزه تمام روز تنها بود. توی تُنگ شیشهایش چرخ میخورد و بیرون را نگاه میکرد. ماهی خیلی دلگیر بود. هیچ کدام از دوستانش دیگر کنارش نبودند. قبلا یک گلدان لوبیا و چندتا انار سفالی کنارش بودند و با آنها دوست شده بود. اما حالا آنها هم دیگر نبودند. ماهی ریزه از تنهایی با خودش حرف میزد و برای خودش آواز میخواند. تا اینکه ناگهان حضور موجود دیگری رو حس کرد! یکهو یک مارمولک افتاد توی تنگ!
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه این داستان صوتی کودکانه بروید.
این قصه صوتی حیوانات را نفیسه نصیران نوشته است و با صدای آزاده مویدیفرد و تصویرسازی سوسن آذری در اپلیکیشن قصه های صوتی کودکانه آیقصه منتشر شده است.
۶. قصه کودکانه جدید من یک دایناسور دارم

من یه دایناسور دارم که با همهی دایناسورها فرق داره. آخه اون روی کاغذ زندگی میکنه. یعنی یه روز که نقاشی میکشیدم، با خودم گفتم کاش یه دایناسور داشتم. برای همین روی کاغذ یه دایناسور بامزه کشیدم و اسمش رو گذاشتم دایناچی. اون حالا یکی از بهترین دوستهای منه. ما هر روز با هم حرف میزنیم و من برای دایناچی روی کاغذ خوراکیهای خوشمزه نقاشی میکشم؛ دایناسور من عاشق خوراکیهاست. اما یه روز یه اتفاقی افتاد. همه چیز با افتادنِ دندونهای جلوییِ دایناچی شروع شد. اول یکی از دندونهای جلویی دایناسورم افتاد. چند روز بعد هم یه دندون دیگهش افتاد. دایناچی ترسیده بود. یعنی دندونهاش درمیاومد؟
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه این قصه شب بروید.
قصه دایناسورها همیشه برای بچهها جذاب بودهاند. این قصه صوتی حیوانات هم نوشتهی سوگل عصاری است. قصهگویی و تصویرسازی آن را هم سارا حنیف و مجتبی حیدرپناه انجام دادهاند.
بخشهایی از این قصه صوتی حیوانات را ببینید.
این پست هر هفته با یک قصه کودکانه جدید و قصه صوتی حیوانات بهروز میشود.
۷. قصه کودکانه جدید فیل کوچولو و سنگ جادو

قصه شب فیل کوچولو و سنگ جادو دربارهی فیلی است که از شنا کردن در برکه میترسد و دوست ندارد آببازی کند. تا اینکه سر و کلهی یک قورباغه پیدا میشود و با یک سنگ جادویی، ترس فیل کوچولو را از بین میبرد. این قصه صوتی کودکان را با ترس آشنا میکند و به آنها یاد میدهد چگونه با ترسهایشان روبهرو بشوند و از پس آنها بربیایند.
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه این داستان صوتی کودکانه بروید.
معصومه پیریایی این قصه صوتی حیوانات را نوشته، نرگس آهازان آن را خوانده و نیلوفر برومند هم تصویرش را کشیده است.
۸. داستان صوتی کودکانه نقاشی کیانا

کیانا خیلی خوب نقاشی میکشد و میخواهد در یک نمایشگاه نقاشی شرکت کند. کیانا تصمیم میگیرد برای نمایشگاه نقاشی یک باغ وحش بکشد؛ اما وقتی نقاشیاش را تمام کند و دوباره نقاشیاش را نگاه میکند، میبیند همهی حیوانهای باغوحش ناراحت هستند. کیانا از خودش میپرسد من که خیلی خوب آنها را کشیدم، پس چرا هنوز ناراحتاند؟ چند روز میگذرد تا او متوجه میشود چرا حیوانات باغوحش نقاشیاش خوشحال و سرحال نیستند.
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه این قصه صوتی حیوانات بروید.
داستان صوتی نقاشی کیانا را الهه ایزدیخواه نوشته است و با قصهگویی و تصویرسازی یاشار ابراهیمی و سوسن آذری در اپلیکیشن قصه های صوتی کودکانه آیقصه منتشر شده است.
۹. قصه صوتی حیوانات برکهی قورباغهها

در دشتی سرسبز، یک برکهی پرآب و بزرگ وجود داشت که قورباغهها در آن کنار هم زندگی میکردند. قورباغهها از صبح تا شب قورقور میکردند. توی آب میپریدند، شاد بودند و سرحال. اما یک روز که قورباغهها زیر نور قشنگ خورشید مشغول بازی بودند ناگهان صدای بلندی شنیدند. همگی ساکت شدند و به سمت صدا برگشتند. یک قورباغهی ناشناس روی یک سنگ ایستاده بود و فریاد میزد: «ساکت! ساکت!» قورباغهی ناشناس چرا میخواست دیگران را ساکت کند؟ چه حرف مهمی داشت که بزند؟
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه این قصه شب بروید.
این قصه صوتی حیوانات را معصومه پیریایی نوشته است. یاشار ابراهیمی آن را خوانده و نیلوفر برومند هم تصویرش را کشیده است.
۱۰. داستان صوتی کودکانه گروه موسیقی سیاموش

سیاوش پسر هنرمندی است که دوست دارد وقتی بزرگ شد یک نوازندهی معروف شود. او تنهاست و هیچ خواهر و برادری ندارد. البته تنهای تنها هم که نه. او یک دوست کوچولو دارد: یک موش کوچولو. موش به سیاوش قول داده که وسایل سیاوش رو نجود و خراب نکند و حمام کند و تمیز باشد و به سیاوش کمک کند تا به آرزوهایش برسد، عوضش سیاوش هم یک جای خواب گرم و نرم توی اتاقش برای موش کوچولو درست کند و بهش غذا بدهد. آنها حتی با هم یک گروه موسیقی هم میسازند و اسمش را میگذاریند: سیاموش!
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه این قصه صوتی حیوانات بروید.
این داستان صوتی کودکانه نوشتهی فریناز مختاری است و با صدای یاشار ابراهیمی و تصویرسازی مهدیه قاسمی در اپلیکیشن قصه های صوتی کودکانه آیقصه منتشر شده است.
بخشهایی از این قصه صوتی حیوانات را ببینید.
این پست هر هفته با یک قصه کودکانه جدید و قصه صوتی حیوانات بهروز میشود.
۱۱. قصه صوتی حیوانات : خونهی ما توی دماغ اژدهاست!

خونهی ما توی دماغ آخرین اژدهاست. اونقدر آقاجانم خونه رو محکم ساخت که اژدها با هیچ هوف و آتیشی نتونست پرتمون کنه بیرون. اژدها هی دستش رو به دماغش کشید و خاروند؛ ولی ما پامون رو انداختیم روی هم و بستنیمون رو خوردیم. هی پاش رو کشید به دماغش؛ ولی ما بهش محل نذاشتیم و حماممون رو کردیم. آخر سر به ما عادت کرد و گفت: «من که با خونههای توی گوش چپ و راستم کنار اومدم، با شما هم کنار میآم.» آخه اژدها که نمیدونه زندگی توی دماغش چقدر کیف داره…
با کلیک روی تصویر قصه میتوانید به صفحه این قصه کودکانه جدید بروید.
این قصه شب نوشتهی شکوه اسکندری است و با صدا و تصویرسازی مهسا نوروزی و مجتبی حیدرپناه در اپلیکیشن قصه های صوتی کودکانه آی قصه منتشر شده است.