گردشی نیمروزی در جهان رو به گسترش آی قصه (تولید قصه هایی برای بچها)
گزارش مفصل و خواندنی ماهنامهی پیوست را به قلم بهناز توحیدی دربارهی آی قصه میخوانید:
بهناز توحیدی | پیوست: در خواب و رویا هستم. رویایی شیرین از صبح جمعه سال ۷۳ که با شوق از خواب میپرم. دست و رو نشسته تلویزیون را روشن میکنم تا پس از یک هفته انتظار ببینم مادرخانومی چه داستانی از زیزیگولو و آقای پدر و امیرآقای جمالی برایم تعریف میکند. در رویایم به ۹ سالگی بازمیگردم و بعدازظهرهای پس از مدرسه که با عجله تکالیف خود را مینویسم تا همراه با پسرک کلاهقرمزی و آقای مجری بازی کنم.
این کاراکترهای دوستداشتنی بخشی از هویت و خاطره جمعی نسل ماست و در روزگاری که رسانهها از شخصیتها و کاراکترهای اینچنینی تهی شدهاند، گاه دلمان پر میکشد بهسوی ظهرهای جمعه و دوست داریم فرزندانمان هم در این نوستالژی همراه ما شوند، اما دریغا که روزگار عجیبی شده است. دیگر از کاراکترهای صمیمی و خودمانی که نوستالژی نسلی را بسازند خبری نیست و کودکانمان در میان شخصیتهایی بیشمار از سراسر جهان سرگرداناند. در این زمانه افرادی چون امید ترابی و پوریا عالمی همراه با صداپیشهها، تصویرگران و قصهنویسان حرفهای به یاری بچههای امروزی آمدند و یک سال و نیم است که با شخصیتهایی دوستداشتنی چون «داینا ماینا»، «هاپهاپ»، «کرگدنی به نام کرگردن» «گربه شماره ۶» و «آدام فاضایا» مهمان خانه بچهها شدهاند. به امید آنکه شهر آیقصه به خاطره جمعی یک نسل بدل شود. استارتآپ «آی قصه» را با قصههای گوناگونشان (تولید قصه هایی برای بچها) میشناسیم اما در پشت دروازههای شهر آیقصه چه میگذرد؟
وقتی قصهها تمام میشوند
آسانسور مجتمع ارشیا چون آسانسور فیلم «چارلی و کارخانه شکلاتسازی» یک بالابر معمولی نبود و با فشردن دکمه «طبقه سوم» روبهروی شهر قصه ما را پیاده کرد. در بدو ورود با آرش ترابی راهنمای شهر قصه آشنا شدیم که با شمایل عظیم جالب، چشمان مهربان و لهجه شیرین اصفهانی خودش شبیه یکی از کاراکترهای دوستداشتنی شهر قصه است. شهر قصه شهری رنگارنگ است که تمام موجودات عجیب و غریبی را که شبانهروز قصهها و ماجراهایشان را میشنویم ملاقات میکنید. البته انسانها هم ساکن این شهر هستند و گاه به صورت مستمر در دفتر آیقصه یا به صورت دورکاری و در استودیو صداگذاری سخت مشغول کارند تا با خلق داستانی جدید موجودات عجیب و غریب را مهمان خانه بچهها کنند(تولید قصه هایی برای بچها). فضا آرام بود و خلوت و توانستیم در آرامش کنار هاپهاپ، مینا و سینا با پوریا عالمی و امید ترابی پدیدآورندگان اصلی شهر قصه، داستان شکلگیری آیقصه را بشنویم.
داستان پیدایش «آی قصه» با دیگر استارتآپها بسیار متفاوت است. زمانی آیقصه پدید آمد که قصهها تمام شده بودند و امید ترابی که خودش چهرهای سرشناس در بازار بانکداری الکترونیکی ایران است بابایی بود که دیگر نمیدانست هر شب چه داستانی برای دختر کوچکش «باران» تعریف کند: «دیگر داستانی برای تعریف کردن نداشتم. کتاب داستانهای بسیاری در بازار موجود است اما داستانها جالب نیست و در ذهنها نمیماند. خواستم به تعریف خاطرات روی آورم که دردسرساز شد؛ به عنوان مثال خاطرهای واقعی تعریف میکردم و بعد باران مثلاً از دست بقیه ناراحت میشد که چرا ۳۰ سال پیش چنین اتفاقی برای بابایم رخ داده است. به همین خاطر تصمیم گرفتم در حوزه قصه فعالیتی انجام دهم.»
پس از آن با آرش مشورت میکند و آرش او را با پوریا عالمی آشنا میکند: «پوریا را از نزدیک نمیشناختم اما مطالبش را در شبکههای اجتماعی دنبال و مطالعه میکردم تا اینکه به واسطه آرش با او آشنا شدم.»
پوریا عالمی را همه از طریق ستونهای طنز روزنامه شرق، اعتماد و قانون و شاید کتاب «آسانسورچی» میشناسند، اما خود او دوست دارد با نویسندگی برای کودکان شناخته شود: «نویسنده مانند نجار خوب است و باید در، صندلی و میز بسازد و در تولید یکی از آنها معروف شود. من هم در زمینههای مختلف کار کردهام. آغاز فعالیت من در گلآقا بود و بعد به صورت جدی در مجله «بچهها گلآقا» به عنوان دبیر بخش بازی مشغول شدم. کتاب کودک نوشتم و منتشر کردم اما کار برای کودک فعالیت مستمرم نبود تا به آن مشهور شوم، بلکه بعد از اتفاقات سال ۸۸ بار طنز سیاسی روی دوش من قرار گرفت.»
به این صورت تمام فعالیتهای پوریا تحتالشعاع نام «ستوننویس روزنامه شرق» یا «طنزنویس سیاسی» قرار گرفت و گاه بر کارهای دیگر او نیز سایه میانداخت. زمانی هم که تصمیم داشت آیقصه را آغاز کند نگران بود «طنزنویس سیاسی» آیقصه را تحتالشعاع قرار دهد: «با همه میل و انگیزه که به کار کودک دارم و معتقدم باید در حوزه کودک فعالیت کرد، نگران بودم. خدا را شکر نگرانی من برطرف شد و دیگر ستون نمینویسم و اکنون نویسنده کودک هستم.»
به این ترتیب امید و پوریا زمستان ۹۶ برای آغاز فعالیت استارتآپی در زمینه قصه بحث و گفتوگو کردند و از ابتدای سال ۹۷ به صورت جدی فعالیت «آیقصه» آغاز شد. هفتهای چند بار همدیگر را ملاقات میکردند. آزمون و خطاهای بسیاری انجام دادند. در این راه از افراد حرفهای مشورت گرفتند و مدام در حال تست ایدههای مختلف بودند تا اینکه به سه محصول رسیدند. امید در این رابطه میگوید: «آی قصه سه روایت دارد. شهر آیقصه که پوریا قصهها را مینویسد. راوی لیلی رشیدی است و از صداپیشگان درجه یک بهره میبریم. شهر آیقصه در حقیقت هسته فعالیت ماست. در کنار آن دو جمعسپاری (crowd sourcing) در زمینه قصه داریم. اولی هزار قصه نام دارد.»

تیم آی قصهدر «هزار قصه» داستان سفارش میدهند و با صداپیشهها قرارداد میبندند. دومین جمعسپاری در زمینه قصه «آیقصه شما» است که مردم به صورت داوطلبانه داستان مینویسند یا قصهها را تصویرسازی میکنند: «در «آیقصه شما» قصهها را از نویسندهها دریافت میکنیم و تیم تحریریه با نویسنده در ارتباط هستند و به لحاظ کیفی روی داستانش کار میکنند.»
به این ترتیب ایده اولیه قصه در یک سالی که از عمر استارتآپ میگذرد به سه کار متفاوت تبدیل شد. هفت نفر به صورت ثابت در این استارتآپ مشغول کار هستند و ۷۰ نفر به صورت غیرمستقیم با آیقصه همکاری میکنند.
آیقصهایها حتی برای عرضه محصولات خود راه متفاوتی را برگزیدهاند و در شبکههای اجتماعی و پلتفرمهایی چون اینستاگرام، کانال تلگرام، ساوندکلاود، اسپاتیفای و غیره قصههای خود را به اشتراک میگذارند. امید در این باره میگوید: «تمام نمونههای موفق مانند کلاهقرمزی و بسیاری از کاراکترهای دیگر پیش از این در تلویزیون نمایش داده شدهاند. اما ما میخواستیم روی شبکه اجتماعی باشیم، چون امکان دسترسی مستقیم، آزاد و بدون محدودیت با مخاطب را داریم.»
البته آی قصه تنها به انتشار قصهها (تولید قصه هایی برای بچها) در شبکههای اجتماعی بسنده نکرده است و ماه آینده نسخه اندروید اپلیکیشن آیقصه در دسترس کاربران قرار میگیرد.
با اینکه آی قصه به نوعی پیوند ادبیات و تکنولوژی است، اما خروجی آن بیشتر ادبی بوده و در راهاندازی اپلیکیشن تاخیر داشتهاند. پوریا در این رابطه توضیح میدهد: «استانداردهای ما بسیار بالاست و به این خاطر کار دشوار میشود. تصور میکردیم اگر در ابتدا اپلیکیشن را راه بیندازیم باید مدام تبلیغ کنیم تا مردم این برنامه را استفاده کنند و بین تمام اپلیکیشنها گم میشد. به همین دلیل اول از دریچه محتوا وارد زندگی کاربر شدیم.» او ادامه میدهد: «بعد از آن، کاربر آیقصه را دیده و شناخته و میداند قصههای خوبی دارد، حال از اپلیکیشن هم استفاده میکند.»
داینا ماینا و دوستان
«آیقصه» با شهر آیقصه و معرفی شخصیتهایش آغاز شد و موجودات عجیب و غریبی مثل داینا ماینا، هاپهاپ، آدام فاضایا و کرگدنی به نام کرگردن و گربه شماره ۶ خیلی زود توانستند میان بچهها جایگاه خود را بیابند و مهمان شبهای آنها شوند. اما این شهر و اهالی آن از کجا آمدهاند. پوریا در این زمینه میگوید: «شهر آیقصه خیالپردازی کل زندگی من بوده که هیچگاه فرصت نداشتهام آن را عملی کنم.»
کاربران وقتی به داستان گوش فرا میدهند، متوجه میشوند که با داستانهایی با لحن بچگانه روبهرو نیستند و کاراکترها به طرز عجیبی بالغ هستند. پوریا در این مورد تعریف میکند: «شانسی که من در زندگی داشتم این بود که در کنار افراد خردمند و کاربلد فعالیت کردم. در کار کودک هم از نزدیک با نحوه کار خانم برومند آشنا شدم و بحثهایی را که هنگام کار میشود مشاهده کردم. شانس دوم من مصاحبت با آقای ایرج طهماسب بود که توانستم بهترین بهره را کسب کنم.»
پوریا ادامه میدهد: «این دو نفر جهانی برای کودک ساختهاند که نمیتوانیم از کودکی خود حرف بزنیم و آنها را نادیده بگیریم. آنها صاحب اندیشه و افرادی جدی هستند و برداشت من از شیوه فعالیتشان این است که با بچهها مثل بچه نباید برخورد کرد. چون بچهها مدام در حال رشد هستند و بازتاب رفتار کودکانه ما در ذهن آنها لزوماً آن چیزی نیست که ما در ذهن داریم.»
تیم آی قصه داستانها را خلق، تصویرگری و صداپیشگی و در پایان منتشر میکنند. در این مدت هم توانستهاند کاربران بسیاری را جذب کنند که هر کدام بازخوردهای متفاوتی در مورد داستانها داشتند. نمیتوان داستانی برای کودک نوشت و از مخاطب اصلی آن که بچهها هستند نظرخواهی نکرد. به همین خاطر به تازگی تیم آیقصه تیمی از کودکان و نوجوانان را گرد هم آورده است تا قصهها را پیش از اینکه تصویرگری شوند دورخوانی و نظرات خود را درباره قصه اعلام کنند. به اعتقاد پوریا، کاری هزینهبر، دشوار و زمانبر اما ارزشمند است.
بخش دیگر آیقصه مربوط به «آیقصه شما» است که به انتشار داستانهای مخاطبان میپردازد و پس از محتوای قصه، تصویرگری آن از اهمیت بالایی برخوردار است و نیاز به تعامل مداوم میان نویسنده و تصویرگر دارد. پوریا در مورد تعامل نویسنده و تصویرگر میگوید: «دارایی آی قصه افراد حرفهای و توانمندند که با ما همکاری میکنند؛ از صداپیشه تا تصویرگرها. آنها در حوزه کاری خود کارشناس ارشد هستند. این مسیر خلق تصویر هم روشهای مختلف دارد. در هر حال فرد تصویرگر با نویسنده تعامل میکند و ممکن است نویسنده در ذهنش ایدههایی داشته باشد و به تصویرگر منتقل کند. ما هیچگاه مسیر و روش، نشان نویسنده نمیدهیم.»
آیقصه برای ارتباط نویسنده با تصویرگر، جلساتی هفتگی با حضور نویسندگان و تصویرگران برگزار میکند تا تعامل دقیقتر و بهتر برقرار شود.
با اینکه تعداد کمی داستان از شهر آیقصه منتشر شده است اما هر کدام از شخصیتها طرفداران خاص خود را یافتند. بر اساس نظرسنجی خود آیقصه، از بین کاراکترها داینا ماینا، هاپهاپ و کرگدنی به نام کرگردن با اقبال بیشتری روبهرو شدند.
آی قصه؛ خاطره جمعی نسل جدید
این استارتآپ تنها نمیخواهد به انتشار قصه بسنده کند و در گامهای بعدی به سراغ عروسک کاراکترها، دریافت مجوز و انتشار کتاب، و تولید پادکستهای گوناگون میرود. در حقیقت هدف غایی آیقصهایها تبدیل شدن به یک خاطره جمعی و هویت یک نسل است. پوریا در این رابطه میگوید: «وقتی برای کودکان کار میکنید باید تمام ابزارها را داشته باشید. همان کاری که در ادبیات کودک و نوجوان و انیمیشن انجام میدهند. مانند هری پاتر که اول کتاب آن منتشر شد و هماکنون به یک فرهنگ بدل شده و هریپاتریها دنیای خود را دارند.»
به گفته پوریا، آیقصه فضایی خلق میکند تا هم قصههای بدون کاراکتر ایجاد شوند (تولید قصه هایی برای بچها) و هم شهری میآفریند که کاراکترهایی مختص این نسل دارد. به عقیده او نسل جدید کاراکتر مختص خود را ندارد و هنوز با کاراکترهای سه دهه پیش خاطره میسازد.
بنابراین تلاش آیقصه این است که کاراکترهایی معرفی کند که بچههای هفت هشت ساله حس خوبی نسبت به آنها داشته باشند؛ به طوری که وقتی کودک به سن نوجوانی رسید، آنها را پس بزند چون یادآور دوران بچگی اوست و وقتی ۲۰ساله شد، به عنوان نوستالژی از این کاراکترها یاد کند. کاری که مرضیه برومند با زیزی گولو و ایرج طهماسب با کلاهقرمزی برای نسلهای پیشین کرد و این شخصیتها به یک خاطره جمعی و فرهنگ بدل شدند.

آیقصهایهای صبور
اگر بگوییم استارتآپ «آیقصه» از ابتدا به صورت رایگان فعالیت میکرد و از انتشار قصهها (تولید قصه هایی برای بچها) کسب درآمدی نکرده، حتماً متعجب میشوید. در گام اول هر کسبوکار نوپایی به دنبال مدل تجاری و کسب درآمد است. البته آیقصه برنامهریزی و مدل کسبوکار دارند اما همانگونه که گفتیم، این استارتآپ با بقیه استارتآپها کمی فرق دارد. امید در این باره میگوید: «از ابتدا که با پوریا صحبت میکردیم به آیقصه به عنوان فعالیت اقتصادی نگاه کردیم. اما ما در حال انجام کار نوینی هستیم و با فضای آن آشنا نیستیم و راهاندازی کسبوکاری که ۱۰۰ نفر تولید محتوا کنند و کیفیت بالایی داشته باشد کار آسانی نیست.»
او ادامه میدهد: «تاکنون هم شرایط متفاوتی حاکم بود که میتوانستیم از آیقصه کسب درآمد کنیم، اما واقعیت این است که تیم ما حرفهای شد و خیلی به کیفیت اهمیت داد و هنوز در حال کسب تجربه هستیم. هدفمان درآمدزایی است، اما بسته محصولاتمان هنوز تکمیل نشده وگرنه هر زمانی میتوان به بازار آن فکر کرد.»
پوریا در این رابطه معتقد است: «ما در مورد ادبیات کودک و نوجوان صحبت میکنیم و این ادبیات باید مصون بماند چون محتوا و مخاطب حساس است و نباید به هر شکلی درآمدزایی کنیم. اما برای کسب درآمد کتاب کودک میفروشیم یا وقتی اپلیکیشن رونمایی شد کاربران میتوانند مشترک خریداری کنند.»
البته برای فعالیتهایی که انجام میدهند سرمایهگذاری را در نظر گرفتهاند: «از ابتدا سرمایه شخصی من و پوریا در این استارتآپ بود و حال یک سرمایهگذار فرشته هم به جمع ما اضافه شده است.»
پوریا نیز در این راستا همنظر با امید میگوید: «ما مسیری را قدم به قدم پیش میرویم. اعتقاد ما این است که کار فرهنگی، ادبیات و کودک اقتصادش را خودش بچرخاند اما نه به هر قیمتی. ما میتوانستیم در این یک سال و نیم محتوای خود را به شکلی که بازار یا اسپانسر میخواهد بفروشیم، اما ما جلوی این مسائل ایستادیم.»
به گفته پوریا آنها به اصطلاح «لب کسب درآمد» هستند؛ یعنی شش عدد از کتابهای آیقصه تا پایان سال منتشر میشود که به نظر تیم این کتابها از کیفیت خوبی برخوردارند. به گفته پوریا هزینه تولید را بالا بردهاند و حاشیه سود را کم در نظر گرفتهاند اما کیفیت را کاهش ندادهاند. در مراحل بعد عروسک کاراکترها و لوازمالتحریر آنها برای کسب درآمد به بازار معرفی میشوند. میتوان اینطور نتیجه گرفت که آیقصهایها عجلهای برای کسب درآمد ندارند و کیفیت را سرلوحه فعالیت خود قرار دادهاند.
امید هم در این باره میگوید: «ما این حساسیت را داشتیم تا شریک حقوقی به جمع خود اضافه نکنیم چون دست و پایمان را میبست. با این اوصاف ما با مساله جدی مالی روبهرو نشدیم و اتفاقاً بسیاری از افراد نگاه مثبتی به آیقصه دارند. آیقصه با دنیای جدی کسبوکار فاصله دارد اما افراد زیادی به او علاقهمند هستند.»
آی قصه روی صحنه میرود
این تیم با اینکه پیوسته و آهسته به تولید محصول باکیفیت (تولید قصه هایی برای بچها) مشغول میپردازد، اما برای توسعه فعالیت خود در حوزه قصه با مجموعههایی نیز همکاری میکند. امید در این باره میگوید: «پیشنهادهای بسیاری داشتیم، اما به دلیل استانداردهای خودمان رد کردیم. الان چندین پیشنهاد همکاری داریم و به مرحله عقد قرارداد رسیدهاند چون سالم هستند و به ما در راه دستیابی به هدفمان کمک میکنند.»
قرار است در آیندهای نزدیک کارگاه آی قصه برگزار شود تا در کنار تیم حرفهای که داستان برای بچهها خلق میکنند، کارگاه آموزش قصهگویی، تصویرگری، ساخت پادکست، فنبیان و تولید محتوا هم برگزار شود.
آنها در پایان صحبتهای خود به همکاری با شهرداری نیز اشاره کردند که قرار است با حمایت این نهاد در خانهمحلهها سانس اجرای نمایش برای کودکان بگیرند و صرفاً محدود به فضای مجازی نباشند.