داستان کودکانه همهچی بهجاش، داستان یک تنبل درختی است که در یک جنگل پردار و درخت زندگی میکند. در حالیکه همه در حال رفت و آمد و بپر بپر هستند، او روی یک شاخه لم داده است. تا اینکه یک روز که روی شاخه همیشگی خود خوابیده بود، با جیغ بلند یک میمون نارنجی از خواب پرید. این قصه کودکانه جالب را سینتیا پلات نوشته و توسط تیم تحریریه آیقصه ترجمه شده و بابک اسماعیلی آن را تصویرسازی کرده است. داستان صوتی همه چی بهجاش با گویندگی یاشار ابراهیمی در اپلیکیشن قصههای صوتی کودکانه آیقصه منتشر شده است.


داستان صوتی همهچی بهجاش
بخشهایی از داستان همهچی بهجاش را در ادامه میخوانید:
تو دل یه جنگل پر دار و درخت، روی یه درخت بلند که نوکش میرسید به ابرها، یه تنبلِ درختی زندگی میکرد. این تنبلِ درختی همیشه خواب بود. البته بچهها تنبلِ درختی اصلا تنبل نبود، نه! اون فقط مثل همهي تنبلهای درختیِ دیگه روزی ۲۰ ساعت میخوابید و مثل همهی تنبلهای درختیِ دیگه همهی کارهاش رو یواش و آروم انجام میداد. توی جنگل همهی حیوونها از صبح تا شب مشغول بپر بپر و رفت و آمد بودن، جز تنبلِ درختی که فقط روی شاخهی درختش لم میداد و تخت میخوابید….

تا اینکه یه روز، همینطور که تنبلِ درختی روی همون شاخهی همیشگیش لم داده بود و داشت برای خودش خیلی آروم چرت میزد، با صدای جیغ بلندی از خواب پرید.نه یه جیغ کوچولو موچولو و یواشمواش مثل جیغ سنجابها. یه جیغ واقعا بلند. اینقدر بلند که قلب تنبلِ درختی، که همیشه واسه خودش یواش یواش تالاپ تولوپ صدا میداد، حالا داشت تند و تند میزد…. نه تالاپ تولوپ، بلکه تالاپ تولوپ تالاپ تولوپ…
برای همین هم تنبلِ درختی با ترس و لرز از خواب پرید و دور و برش رو نگاه کرد… اما هیچکس رو اونجا ندید. نه حیوونی روی زمین بود، نه پرندهای روی هوا بود، همه چیز امن و امان و آروم بود. انگار نه انگار که یه صدای جیع بلند خواب آروم تنبلِ درختی رو به هم زده بود. خلاصه، تنبلِ درختی هم که دید هیچ خبری نیست دوباره دستش رو گذاشت زیر سرش و یه نفس عمیق کشید و دوباره پلکهاش رو خیلی آروم روی هم گذاشت. اما هنوز چشمهای تنبلِ درختی کامل بسته نشده بود که دوباره صدای جیغ بلند شد. اونم نه یکی، نه دو تا، بلکه سه تا جیغ بلند.
پس تنبلِ درختی دوباره چشمهاش رو خیلی آروم باز کرد تا ببینه این کیه که داره سر و صدا میکنه و آرامش زندگی آروم و یواشش رو به هم میزنه؟ وقتی چشمهای تنبلِ درختی کاملِ کامل باز شدن، نگاهش افتاد به یه میمون نارنجی قشنگ و ریزهمیزه که از شاخهی بالایی آویزون شده بود و زل زده بود به تنبلِ درختی. تنبلِ درختی یه خمیازهی خیلی خیلی آروم کشید و بعد خیلی خیلی آروم از میمون نارنجی پرسید:
ببینم….. تو… بودی…. که…. داشتی…. جیغ….میزدی؟
ادامه دارد…
ویدئوی قصه کودکانه همهچی بهجاش
حالا وقت آن است که کودکتان را دعوت کنید تا ویدئویی از این داستان صوتی کودکانه جدید و جذاب ببیند و لذت ببرد.
این قصه کودک را کجا بشنویم؟
قصه کودکانه همهچی بهجاش در اپلیکیشن قصه های کودکان آی قصه منتشر شده است. با کلیک روی عکسهای زیر به اپلیکیشن یا وباپلیکیشین آیقصه بروید و قصه های صوتی کودکانه بشنوید.
قصه کودکانه همهچی بهجاش از مجموعهی «هزار قصه» یکی از تولیدات قصه های صوتی کودکانه از آی قصه است.
مجموعهی هزارقصه شامل چندین قصه کودک است که کاملاً توسط تحریریهی آیقصه تولید میشوند. تمامی حقوق مربوط به این قصهها اعم از چاپی و نشر آنلاین آن برای شرکت دنیای کودکان آی قصه محفوظ است.
