داستان صوتی خوابچوله یک قصه کودکانه جدید و بسیار بامزه است. این قصه کودک دربارهی موجودی تخیلی و عجیبغریب به نام خوابچوله است. این موجود بامزه روی دستها و پاهایش خار دارد و روی سرش گیلاس دارد! چرا؟ چون پدرش هیولاست و مادرش یک درخت شکوفهی گیلاس است. خوابچوله مسئول رسیدگی به رویاها و کابوسهای بچههاست. شکوه اسکندری با نوشتن این قصه صوتی برای کودکان سعی داشته آنها را با جهان رویا و خوابدیدن آشنا کند. این داستان صوتی با صدای آیلار نجفزاده و تصویرسازی مجتبی حیدرپناه در اپلیکیشن قصه های کودکان آی قصه منشتر شده است.



خوابچوله؛ یک قصه صوتی برای کودکان
داستان صوتی خوابچوله در اپلیکیشن قصه صوتی برای کودکان آی قصه منتشر شده است. در ادامه متن این قصه کودکانه جدید را میخوانید.
اسم من خوابچوله است. بابام هیولاست و مامانم یه درخت شکوفهی گیلاسه؛ به همین خاطر قیافهم یه کم بگی نگی عجیبغریب شده؛ من روی دستها و پاهام خار دارم و روی سرم پر از گیلاسه.
ما خانوادگی شغل جالبی داریم. کارمون اینه که بریم تو خواب آدمها و سرگرمشون کنیم. من خودم مسئول رسیدگی به کابوسها و رویاهای بچهها هستم. ولی گاهی وقتها از شغلم خوشم نمیآد: چون تو خوابِ بعضی از بچهها که میرم، ازم میترسند و گریهشون در میآد. هر چقدر هم که بهشون میگم من فقط قیافهم کمی عجیبه و خودم خیلی مهربونم، اونها باورشون نمیشه و فرار میکنن و از بالای تابِ آسمونیِ سرزمینِ خوابها خودشون رو روی دشت گل پرتاب میکنن؛ تا از خواب بیدار بشن.
اوایل که تازه اومده بودم سر کار، از اینکه بعضی بچهها ازم میترسیدن، حسابی دلخور بودم. یه بار که خیلی ناراحت بودم، به باباهیولام گفتم: «آخه این هم شد کار؟ این چه کاریه من دارم؟ همه از من میترسن!» ولی باباهیولا که سرش با خواب آدمبزرگها مشغول بود، اون روز خیلی خسته بود و فقط بهم گفت بهتره خوشحال باشم که هنوز مسئول خواب و رویای آدمبزرگها نیستم؛ وگرنه همهی گیلاسهای روی سرم پژمرده میشه.
تا اینکه یه روز بالاخره فهمیدم چرا بعضی از بچهها ازم میترسن؛ اونها درواقع از خارهای روی تنم میترسن، برای همین حالا دیگه وقتی میخوام بغلشون کنم، روی خارهام رو با پنبه میپوشونم. اینطوری هم شبیه آدمبرفی میشم و هم بچهها خارخاری نمیشن و با خیال راحت بغلم میکنن.

ادامهی متن قصه صوتی برای کودکان
یه وقتایی هم تو خواب بعضی بچهها که میرم، یهو دلتنگ مامانباباشون میشن و گریه میکنن. من هم یه گیلاس از سرم میکَنم و بهشون میدم تا آروم بشن. بعضی از بچهها وقتی گیلاس زیر دهنشون مزه میکنه، هیجانزده میپرن روی سرم و همهی گیلاسها رو تندتند میخورن. من خیلی خوششانسم که گیلاسهام دوباره در میآن؛ وگرنه تا الان هیچ گیلاسی روی سرم نمونده بود.
راستی من تا چند وقت پیش نمیدونستم بچههایی هستن که گرگم به هوا بازی رو دوست ندارن. چندبار پیش اومد که توی خواب با بچهها گرگم به هوا بازی کردیم. اولش خیلی خوش گذشت، ولی وقتی نوبت من شد که دنبالشون کنم، بچهها جیغ زدن و فرار کردن. بعد صدای مامانباباشون رو شنیدم که اونها رو بیدار کردن و ازشون پرسیدن کی توی خواب اذیتشون کرده؟
ولی من واقعا قصدم اذیتکردنِ بچهها نبود. اونها نمیدونن کار من چقدر سخت و حساسه. مثلا بعضی وقتها مجبورم از تاببازیم بگذرم تا برم توی خواب بچههایی که آخر شب قبل خواب حسابی غذای سنگین خوردن. اینجور وقتها حسابی بداخلاقم و بچهها با دیدن قیافهی عصبانی من، جیغشون در میآد و میفهمن که نباید با شکم پر برن تو رختخواب بخوابن.
درسته که کار خانوادهی ما خیلی سخته ولی بعضی روزها واقعا بهم خوش میگذره. وقتی بابا بهم مأموریت میده به رویای یه بچه وارد بشم، یه «آخ جونِ» بلندی میگم و شیرجه میزنم توی رویای اون بچه. آخ! اگه بدونید که رویای بچهها چه شکلیه. رویای بچهها یه شهر پر از آبنبات و بستنی و آدمبرفی و چیزهای قشنگ و خوشمزهست. رویاهاشون بوی گلهای بنفشه و پفک میده. مامانگیلاسم میگه «همونطور که هر کاری سختی خودش رو داره، لذت هم داره. اگه سعی کنی کارت رو با عشق و علاقه انجام بدی، شیرینتر میشه و بیشتر لذت میبری.»
ویدئوی قصه کودکانه جدید خوابچوله
داستان صوتی خوابچوله را از کجا بشنویم؟
این قصه کودکانه جدید در اپلیکیشن قصه صوتی برای کودکان آی قصه تولید و منتشر شده است. با کلیک روی عکسهای زیر به اپلیکیشن یا وباپلیکیشین آیقصه بروید و قصه کودک بشنوید.
قصه کودکانه جدید خوابچوله از مجموعهی «کمد سحرآمیز» از تولیدات اپلیکیشن داستان صوتی و قصه کودک آی قصه است که با مشارکت مخاطبان شکل میگیرد.
مجموعهی کمد سحرآمیز شامل چندین قصه صوتی برای کودکان است که در کارگاههای نویسندگی، گویندگی یا تصویرسازی آی قصه تولید شدهاند. تمامی حقوق مربوط به این قصه های کودکان اعم از چاپی و نشر آنلاین آن برای شرکت دنیای کودکان آی قصه محفوظ است.