«شهری برای همه»، «شهر ما، خانهی ما» و… همهی ما یکبار هم که شده با این شعارها روبهرو شدهایم؛ اما خوب که نگاه کنیم، این «همه» و «ما» خیلی هم همه و ما نیستند و بیشتر «بعضی»هایند؛ بعضیهایی که کودک نیستند، سالمند نیستند، روی صندلیهای چرخدار نمیشینند و از عصای سفید استفاده نمیکنند و… برای بقیه، شهر چندان هم خانه نیست، یک زمین پر از مانع، پر از پستیوبلندی و پر از عابرهای متعجب یا زیادی مهربان است که در بیشتر فضاهایش، یک جملهی نامرئی نوشته شده: ورود ممنوع! در مقالهای که خواهید خواند، سپیده بیگدلی، نویسنده و پژوهشگر سایت قصه های کودکانه آی قصه به نقش همهمان در مناسب سازی شهر برای معلولین پرداخته است.

معلولیت تقریباً همسنوسال پیدایش انسان است و پدیدهای کمسن و نوظهور به شمار نمیرود؛ آمارها میگویند حدود ۱۵ درصد از جمعیت جهان با نوعی معلولیت زندگی میکنند و بزرگترین اقلیت به شمار میروند. اما این اقلیت تا چه اندازه از «ما»ی شهر ما خانه ما سهم دارند؟
شهر؛ متهم شماره یک
معلولیت بهخودیخود بهمعنای ناتوانی نیست، بلکه شهر و بهطور کلی جامعه برای افراد دارای معلولیت محدودیت میتراشد! این جامعه است که در اکثر مواقع برخلاف تمام شعارهایش چشمهایش را روی بخش بزرگی از شهروندان میبندد و بهجای فراهم کردن فرصت حضور برابر در تمام عرصهها، با تکیه بر شعارها به همه القا میکند افراد دارای معلولیت دچار ناتوانیاند.
بیشتر آسیبهای معلولیت در ملاقات فرد با شهر و مردم آن به چشم میخورند؛ اینکه فرد دارای معلولیت نمیتواند به راحتی فرد بدون معلولیت در سطح شهر تردد کند، نمیتواند در پارک و سینما کنار بقیه بنشیند، اینکه مسیرهای ویژهی نابینایان به تیربرقها میرسند یا ناگهان قطع میشوند، اینکه پیادهروها هرچند قدم یک پله یا یک جوی آب غولپیکر سرراه عابرها میکارند، مشکل فرد نیست، قصور شهر و شهرسازی است و به عدم مناسب سازی شهر برای معلولین مربوط است.
ما در مناسب سازی شهر برای معلولین چه نقشی داریم؟
بعد از برشمردن تقصیرهای فضاهای شهری و کالبد شهر نوبت به خودمان میرسد. ما به عنوان اعضای جامعه چه نقشی در آسانسازی یا بهتر است بگوییم عادیسازی زندگی برای افراد دارای معلولیت داریم؟ فراموش نکنید یک فرد دارای معلولیت تنها از حضور کفپوشهای نامناسب، نبود پلها و ناهمواری پیادهروها رنج نمیبرد، بلکه بخشی از مشکلات این افراد در مواجهه با ما بهعنوان شهروندان اتفاق میافتد. شاید مهمترین نقش ما این است که ذهن و چشممان را به حضور دائمی آنها عادت بدهیم؛ به همین سادگی.
یک قانون همیشگی: حس همدلی را در جیبتان بگذارید
اولین و بدیهیترین قانون در مورد افراد دارای معلولیت این است که نگذارید در صورت روبهرو شدن با آنها، حس همدلیتان گل کند و بیرون بزند! در واقع در اکثر مواقع آنها نیازی به کمک شما ندارند و اگر هم گاهی به همراهی شما نیاز پیدا میکنند، نشانهی کوتاهی فضاهای شهری و نامطلوبی آن و عدم مناسب سازی شهر برای معلولین است. مهمترین اصل در مورد معلولیت این است که به آنها با چشم دیگری نگاه نکنیم! بپذیریم و باور داشته باشیم افراد دارای معلولیت ابداً ناتوان نیستند و نیازی به احساسات فورانزدهی ما ندارند.
یک نباید بزرگ در مناسب سازی شهر برای معلولین: جدایی درمان نیست!
پارک ویژهی معلولین، سینمای ویژهی معلولین، مدرسهی ویژهی معلولین! مهربانی بیش از حد با کودکان یا بزرگسالان دارای معلولیت یا توجه بیش از حد به آنها و… اینها هیچکدام راهحلهای خوبی برای کمک به افراد دارای معلولیت نیستند؛ این افراد قشری جدا از جامعه نیستند که برایشان شهرها و کشورهای دیگری بسازیم! قشری ناتوان نیستند که در مقابلشان تقدیم به فرشتهی مهربان شویم. راهحلها برای مناسب سازی شهر برای معلولین نباید یک دیوار بزرگ بین ما و افراد دارای معلولیت بکشند و از آنها جامعهی دیگری بسازند، بلکه بالعکس، باید آنها را تشویق کنند که در شرایط کاملاً برابر در جامعه حضور داشته باشند. پیشرفت کنند، به کارهای موردعلاقهشان بپردازند، اشتباه کنند و موفق شوند. درست همانطور که افراد از سنها، جنسیتها و ملیتهای مختلف کنار هم قرار میگیرند.
کودکان را با معلولیت آشنا کنید
و در ادامه کودکان را هم با پدیدهی معلولیت آشنا کنید؛ نه به این معنا که در او حس دلسوزی ایجاد کنید، بلکه طوری رفتار کنید تا حضور این قشر برایش مسئلهای کاملاً عادی و حلشده باشد و هیچ تفاوتی بین دوستهای دارای معلولیت و دوستهای دیگرش نبیند. اگر کودکتان دارای معلولیت است، باید با احتیاط بسیاری گام بردارید تا به او القا نکنید نیاز به کمک و ترحم دارد. بیش از اندازه مهربانی نکنید و خطاهایش را کاملاً نادیده نگیرید. در ضمن به حضور هرچه بیشتر کودکتان در اجتماع کمک کنید.
از شعرها و داستانها کمک بگیرید
میتوانید در مسیر عادیسازی حضور افراد دارای معلولیت برای کودک، از شعرها و داستانها کمک بگیرید. البته یک نکتهی مهم! از شعرها، داستانها و فیلمهایی کمک نگیرید که به معلولیت نگاهی ترحمآمیز و دلسوزانه دارند؛ بلکه سراغ مواردی بروید که حضور افراد دارای معلولیت را بهسادگی پذیرفتهاند و از آن یک داستان یا فیلم اشکمخاطبدربیار نساختهاند. در ضمن فراموش نکنید که کودکان با چشمهایشان یاد میگیرند نه با گوشهایشان. پس در برابر نگاههای آنها مراقب کلمهها، نگاهها و رفتارهایتان باشید. محبت اغراقآمیز نداشته باشید و تنها در صورتی که از شما درخواست کمک داشتند، کمکشان کنید. در ضمن یادتان نرود که در مواجهه با این افراد سفتوسخت در برابر سوال «چرا دچار معلولیت شدهاید؟» بایستید و نگذارید از فکرتان بیرون بیاید و تبدیل به کلمه شود.
پیشنهاد میکنیم مقالهی «۶ نکته کاربردی برای آموزش رفتار با معلولین به کودکان» را نیز که پیشتر در سایت کودک و نوجوان آی قصه منتشر شده است، بخوانید.