آی قصه- نویسنده: لیلا طیبی. آخر سال که میشود در کنار خانه تکانی، خرید عید و مهمانی و وسط آن همه شلوغی تمام کشور آماده یک مراسم پر سرو صدا میشود. مراسمی در آخرین شب چهارشنبه سال. آخرین شب چهارشنبه سال که از عصر سه شنبه شروع میشود و تا نیمه شب ادامه داد معروف است به چهارشنبهسوری و روز روشن کردن آتش و پریدن از روی آتش تا سال بعدی را روشن شروع کنند.
مراسم چهارشنبه سوری به روشن کردن آتش و پریدن از آن معروف است، ولی در هر کجای ایران مراسم متفاوتی دارد و حتی با اسمهای مختلفی مثل گول گوله چهارشنبه (گیلان)، چوارشمه کوله (کردستان)، چارشمبه-سُرخی (اصفهان)، كوله چهارشنبه (قزوین) از آن یاد می شود.
چهارشنبه سوری از دو کلمه چهارشنبه و سور تشکیل شده. چهارشنبه که یکی از روزهای هفته است و سور که به دو معنی جشن و سرخ به کار میرود. از ظهر روز سه شنبه که آتش روشن می شود، مردم از روی آن می پرند و جمله «زردی من از تو، سرخی تو از من» را با خود تکرار میکنند؛ این جمله به معنای تطهیر و پاکسازی مذهبی است؛ از سوی دیگر مردم با گفتن این جمله، از آتش میخواهند تا زردی و مشکلات و بیماریهای آنها را از بین ببرد و سرخی، گرمی و همچنین نیروی جدیدی را برای آغاز سال نو به آنها ببخشد.
قدمت این جشن به سالهای خیلی دور بر میگردد و حتی در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن جشن چهارشنبهسوری است.

بهگفته ابراهیم پور داوود چهارشنبهسوری ریشه در گاهنبارِ هَمَسْپَتْمَدَم زرتشتیان و نیز جشن نزول فروهرها دارد که شش روز پیش از فرارسیدن نوروز برگزار میشد. احتمال دیگر این است که چهارشنبهسوری بازمانده و شکل تحولیافتهای از جشن سده باشد، که احتمال بعیدی است.
در قدیمیترین اشاره به «شب سوری» در قرن چهارم در تاریخ بخارا اشارهای به روز چهارشنبه نیست ولی از لفظ «عادت قدیم» استفاده شدهاست که نشاندهنده پیشینه این جشن است.
اما نمیتوانیم این جشن را زرتشتی بدانیم. شواهد و قرائن نیز نشان میدهد که این جشن، پیشینه بسیار کهنی دارد و قدمت آن حتی به دوران قبل از ظهور مذهب زرتشت در ایران برمیگردد. دکتر نیکنام میگوید: «چهارشنبهسوری رسم زرتشتیها نیست. اصلاً زرتشتیها هفته ندارند و شنبه و چهارشنبه ندارند تا جشن چهارشنبهسوری در کار باشد.» آذرمیدخت مزداپور نیز میگوید: «ما فقط برای همراهی با دوستان و هممحلیها از روی آتش میپریم و این روز را جشن میگیریم. معمولاً این روز مراسم اوستاخوانی در خانههای زرتشتیان برقرار است و هفت نوع میوة خشک مثل کشمش، انجیر، بادام، خرما،توت و پسته به مهمانان میدهند »
برخی از پژوهشگران نیز گذر سیاوش از آتش برای نشاندادن پاکی خود را نقطه شروع چهارشنبه سوری میدانند.
میگویند دلیل گره خوردن آداب و رسوم چهارشنبه سوری با آتش این است که ازلحاظ زمانی با جشنهایی که زایش و تولد آتش و انسان در دوران ایران باستان را جشن میگرفتند همزمان بوده است. بااینحال این جشن همیشه بدین شکل برگزار نمیشده است و در دورههای مختلف تاریخی نظیر ساسانیان و قاجاریان با تغییراتی مواجه شده است. برای مثال توپ مروارید که در سال ۱۳۰۰ در میدان ارگ قرار داشت برای اعلام شب چهارشنبه سوری شلیک میکرد و مردم از زیرش رد میشدند تا حاجت بگیرند.

اما از دیگر رسوم این روز میتوان به مراسم مختلفی از جمله آتشافروزی و آتشبازی تا خوردن آجیل مشکلگشا، دورهمیهای خانوادگی، قاشقزنی و… اشاره کرد که برخی از این آدابورسوم به فراموشی سپرده شدهاند.
درست است که در چهارشنبهسوری از گذشتههای دور رسم بر این بود که مردم با پریدن از روی آتش، خواهان سوختن بدی و پلیدی، بیماری و غم و رنج بودند، ولی در سالهای اخیر همنشینی با خانواده جای خود را به ترقهبازی داده است. اما هنوز کسانی هستند که دوست دارند رسم و رسومات قدیمی را زنده کنند. برخی از این رسوم به شرح زیر هستند:
قاشقزنی
از زیباترین رسمهایی که تلاش می شود دوباره زنده شود همین قاشق زنیست. البته این مراسم شبیه به هالووین هم هست. این طور که زن و مرد چادر رنگی و گل گلی سر میکنند و یا نقاش میپوشند و می روند دم خانه های همسایه ها و با قاشق به کاسه هایشان می کوبند تا صاحب خانه در را باز کند و در کاسههای آنان آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول بریزد. مهمترین اصل قاشق زنی ناشناس ماندن قاشق زن است. آیین قاشقزنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیزی به شکل افرادی که رویشان پوشیده است به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیهای میدهند. در زند اوستا آمده است که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند. قاشق زنی استفاده ارواح از زبان بدنی به جای زبان گفتاری است.
کوزه شکنی یکی از مراسم چهارشنبه سوری :
کوزه شکنی یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری است که در بیشتر شهرهای ایران پس از پریدن از روی آتش انجام میشد، رسم بود کوزه کهنهای را برمیداشتند و در آن مقداری نمک و ذغال و سکه ده شاهی می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را از پشتبام، به کوچه می افکند و میگفت: درد و بلای ما بـِرَه توی کوزه و بـِرَه توی کوچه. تا همین اواخر مردم تهران در چهارشنبه سوری به نقارهخانه میرفتند و به همراه نواختن نقاره در ساعتی مشخص، کوزههایشان را به زمین پرت میکردند تا همراه با کوزه، قضابلا را از خانه و خانوادهشان دور میکردند.
آجیل مخصوص چهارشنبه سوری :
مراسم و جشنهای ما ایرانی ها بدون آجیل نمیشود. یک پای ثابت رسوم قدیمیمان خوردن آجیل است. یکی از همین رسوم هم تهیه و خوردن آجیل چهارشنبه سوری است. این آجیل شور و شیرین، مانند آجیل مشگل گشاست؛ یعنی علاوه بر مواد اصلی بو داده ی شور و شیرین، مانند آجیل، برگه هلو و زردآلو، قیسی، کشمش سبز، مویز، باسلـُق، پسته و بادام، فندق بو نداده، نقل، شکر پنیر، و مغز گردو هم اضافه میکنند. تهیه این آجیل را برای استجابت یک مراد نذر میکنند. خوردن این آجیل در شب چهارشنبه سوری، به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش یمنی است.
فالگوش نشینی مخصوص آرزودارها
یکی دیگر از مراسمی که برای رسیدن به آرزو و خواسته ها بود فالگوش نشینی است این طور که زمان تاریکی آسمان، وقتی شناسایی آدمها سخت می شد، آنهایی که دلشان میخواست بختشان باز شود یا به زیارت بروند یا نیتهای دیگر داشتند از خانه بیرون میرفتند و به حرفهای رهگذران یا اهالی خانهها گوش میکردند؛ اگر اولین چیزی که به گوششان میخورد، شاد و خوشایند بود، نیتشان را به خیر فال میزدند و اگر سخنان تلخ و ناراحت کننده میشنیدند، فالشان را به برآورده نشدن میزدند.
آش ابودردا
دیگر لازم نیست بگویم که آش هم پای ثابت مراسم سنتی ما ایرانی هاست. برای هر چیزی هم یک آشی داریم که بپزیم. بعد از قاشقزنی و و جمعآوری آذوقه و پول کافی، مقدمات تهیه آش ابودردا یا آش را فراهم میکردند. معمولاً این آش به نیت شفای بیماران تهیه میشد و پس از آنکه اندکی از آن را به بیمار داخل منزل میچشاندند، مابقی را به فقرا میبخشیدند.
شال اندازی
بعد از همه مراسمها و وقتی آتیش را خاموش کردند نوبت به آخرین هدیه می رسد. این هم مخصوص جوان هاست و بیشتر در زنجان و همدان انجام میدادند. جوانان چندین دستمال ابریشمی را به هم گره میزدند و تا یک ریسمان رنگی و بلند درست میشد. سپس، از راه پله خانهها یا از روی دیوار، بر بالای پشتبام خانههای فامیل یا همسایگان میرفتند و ریسمانِ ابریشمی را، هنگامی که خود یک سرِ آن را در بالای بام در دست دارند، از روزنهای که در بین بامها برای دود آتشدان یا تنورِ نانپزی قرار داست، درون خانه میبرند. بعد، با چند سرفهی بلند، صاحب خانه را از آمدنشان آگاه میکردند. افراد خانه، با دیدن ریسمان، آنچه که پیشتر آماده کردهاند را در گوشهی شال میگذاشتند و گره میزدند. سپس، با یک تکان آرام، شالانداز را آگاه میکردند که «هدیهی سوری» آماده است.