امروزه تربیت و پرورش فرزند، نیازمند زمان و پول بیش از اندازهای است. مقدار سرسامآوری زمان و پول صرف این میشود که والدین مطمئن باشند فرزندشان در شرایطی خاصتر و بهتر از دیگران رشد میکند. در جهانی غیر همگانی. در این مقالهی سایت کودک و نوجوان آی قصه، فاطمه فرهاد از فرزندپروری مدرن، چشم و هم چشمی در تربیت کودک و والدگری افراطی میگوید.

چرا امروزه تربیت کودک سختتر از گذشته است؟
والدگری در این روزگار بیش از پیش و تا حد غیر قابل کنترلی سخت و فرساینده شده است. نسل به نسل هزینه مالی و عاطفی که برای فرزندان میشود بیشتر و بیشتر شده و امروزه والدین به خصوص مادرها گویی در حال شعبدهبازی با انبوه کارهایی هستند که سرشان ریخته است. مادران شاغل به سختی میکوشند تا به همان اندازه که مادران خانه دار نسلهای قبل برای فرزندانشان زمان میگذاشتند (یا حتی بیشتر) برای تربیت و پیشرفت کودکانشان وقت و هزینه بگذارند و در این بین تنها با کوهی از خستگی و ناکارآمدی روبرو میشوند. راهی که احتمالا از چشم و هم چشمی شروع شده است و میتواند به فرسودگی ختم بشود. (دربارهی راههای مقابله با فرسودگی مادرانه بخوانید)
در حال حاضر، هزینهای که برای نگهداری و بزرگ کردن کودکان زیر سن مدرسه میشود، به طور قابل توجهی بیشتر از میزان هزینهای است که در گذشته والدین برای نوجوانان و یا حتی فرزندان هجده سال به بالای خود در نظر میگرفتند.
والدگری افراطی زمینهی چشم و هم چشمی یا علت آن؟
امروزه هر کودک حتی از سنین نوزادی، موظف است که به کلاسهای متعددی رفته و انواع مهارتها را بیاموزد. مادران فکر میکنند که باید تمام کتابهای فرزندپروری موجود در بازار را خوانده و همراه کودکشان در کلاسهای مختلف هنری و ورزشی شرکت کنند.
این نوع والدگری که والدگری افراطی نامیده میشود شامل آموزش و مراقبت مداوم و مستمر کودکان است. این نوع والدگری به خصوص در والدینی با وضعیت مالی متوسط رو به بالا معمولتر است. والدین تصور میکنند که این بهترین راه فرزندپروری است و آنها باید هر چه میتوانند به کودکان بیاموزند حتی اگر منبع مناسبی برای تایید این نظریهشان پیدا نکنند.
دلایل والدگری افراطی
محققان و متخصصان بر این باورند که این فرزندپروری افراطی و یا والدگری مدرن، ناشی از یک چیز است: اضطراب اقتصادی. این تفکر در ذهن والدین جای گرفته که با توجه به شرایط موجود در جهان، ممکن است کودکان آنها به منابع کمتری دست پیدا کنند و دست آخر از والدینشان، موفقتر نباشند. فراهم کردن بهترین شروع ممکن برای زندگی، از مهمترین اهداف والدین مدرن است. و این تصور که اگر فرزندان شروعی مناسب و درخور نداشته باشند ممکن است نتوانند به قلههای موفقیت دست پیدا کنند از ترسهای ابتدایی والدین امروزی است.

والدین مدرن میخواهند که کودکانی تربیت کنند که مرتبه اجتماعی بالاتری از خودشان داشته باشند و با تمام وجود وحشت دارند از اینکه کودکانشان به سطحی که خود در کودکی داشتند سقوط کنند. هر چه شکاف طبقاتی بین فقیر و غنی افزایش مییابد این ترس والدین مدرن نیز بیشتر میشود. والدین میترسند که نکند کودکشان سر از آنور مرز در بیاورد. جایی که خبری از پول و موفقیت نیست.
چشم و هم چشمی و مسابقهای نابرار
این مسابقه ای نابرابر و بینتیجه است. در هر سطحی که باشیم و هر چه جان بکنیم افرادی در سطحی بالاتر از ما هستند که امکاناتی بسیار بیشتر از ما در اختیار فرزندانشان میگذارند. فرزندپروری افراطی در کشور آمریکا در بین مادران سفیدپوست به شدت رو به افزایش است. این مادران با تمام وجود میخواهند که کودکانشان جایگاه بالاتری را که در طی سالها نژادپرستی در اختیار داشتهاند، به راحتی از دست ندهند.

روشهای والدگری نسلهای پیشین من جمله والدگری هلیکوپتری و غیره (دربارهی انواع فرزندپروری بخوانید)، والدین را به سمتی سوق داده که اکنون با یک نوع والدگری مدرن همراه با چشم و هم چشمی روبرو هستیم. روشی به شدت پرهزینه، کودکمحور، با نظارت متخصصین و چسبندگی عاطفی بالا.
مدت زمانی که والدین با کودک خود میگذرانند تغییر چندانی نکرده است، اما میزان فعالیتهایی که والدین سعی میکنند در همان زمان کم به اتمام برسانند افزایش یافته است. به عنوان مثال همه زمانها باید با انجام کاری آموزشی سپری شود. کتاب خواندن، درست کردن کاردستی، کلاسهای متعدد، انجام حرکات ورزشی و یا تحرکات هدفمند و کمک به آنها در انجام تکالیف و مسئولیتهایی که در خارج از خانه به عهده دارند. والدین، امروزه بسیار بیشتر از گذشته برای کودک خود هزینه مالی و عاطفی میکنند و همچنان نگرانند مبادا کافی نباشد. پدر و مادرها تمام زمان خود را به فرزندانشان اختصاص داده و همه فعالیتهای موردعلاقه و اوقات فراغتشان را طوری تنظیم میکنند که همراه کودکشان بگذرد. هر چند در این ماراتون فرزندپروری هنوز هم مادران وقت بیشتری برای کودک خود میگذارند اما پدران امروزی نیز به نسبت گذشتگان مدت زمان بیشتری را با فرزندشان سپری میکنند.
وقت کودک را با عشق پر کنید!
والدین باید بپذیرند که وظیفه آنها سرگرم کردن پیوسته و مداوم فرزندانشان نیست. بلکه آنها وظیفه دارند بهشان عشق ورزیده و آنها را قانونمند بار بیاورند. باوری در جامعه به وجود آمده که شما باید تک تک لحظاتتان را همراه کودکتان سپری کنید و اگر این کار را نمیکنید یک جای کار میلنگد.

چشم و هم چشمی در تربیت کودک از کجا آغاز میشود؟
فرزندپروری افراطی از دوران نوزادی آغاز میشود. شما به شکل افراطی رژیمهای سفت و سخت را برای پرورش فرزندی همه چیز تمام رعایت میکنید، به کلاسهای قبل از زایمان میروید، کلاسهای موسیقی برای نوزادان در شکم را شرکت میکنید، هر لحظه نوزاد را تحت نظر دارید و از تک تک ماههای درون رحمیاش فیلم دارید. و بعد کودک متولد میشود و این ماراتن به گونه دیگری ادامه مییابد. تا چندسالگی اجازه لب زدن به هیچ مدل کیک و شکلاتی را ندارد، غذایی که میخورد باید خانگی باشد و روزانه وقت و هزینه زیادی برایش صرف شده باشد. همواره دست و صورتش باید با کرمهای ضد آفتاب طبیعی پوشانده شده باشد و بعد از هر بار بازی و هر حرکتی باید پوستش ضدعفونی و تمیز شود.
عواقب چشم و هم چشمی و والدگری افراطی
فرزندپروری افراطی دیگر مدلی بیمار از والدگری نیست و به قدری در جامعه جا افتاده که گویی هر مدلی جز آن اشتباه است. مهم نیست فاصله طبقاتی بین والدین چه اندازه باشد، همه والدین خود را موظف میدانند که هزینههای این والدگری افراطی را هر طور شده پرداخته تا فرزندانشان از دیگری عقب نماند. امروزه با پدیده خانوادههای کمجمعیت مواجهیم که زمان و پول بیشتری دارند تا صرف یک یا دو فرزند خود کنند. همه پدر و مادرها تلاش میکنند تا در این مسابقه پیروز شوند و قشر متوط جامعه به سختی خود را با خرجهای نالازم بالا میکشند و اقشار کمدرآمد نیز ناامیدانه از قافله عقب میمانند. رفتن به کلاس موسیقی و زبان به بایدی نانوشته بدل شده و کودکی که از آنها بیبهره باشد ناموفق و طرد شده به حساب میآید.

تحقیقات نشان داده که کودکان امروز سطح اضطراب بالاتری نسبت به نسلهای پیشین داشته و همچنین به والدین خود نیز وابستهتر بوده و از زندگی نیز رضایت کمتری دارند. والدین مدرن نیز استرس بیش از اندازهای را متحمل شده و احساس فرسودگی و گناه و همیشه مورد نیاز بودن آنها را از پا در آورده است.
فراموش نکنیم فرزندپروری شغل نیست. کسی در فرزندپروری بهتر و بدتر از دیگری نیست. مقایسههای نابجا و دوندگیهای بدون مقصد فقط انرژی مفیدی که میتوانیم برای شادی و سعادت کودکانمان مصرف کنیم را به شدت کاهش داده و کودکان را به رباتهایی برای یادگیری و موفقیت و بهترین بودن بدل میکند.
مقالهای که خواندید برگرفته از سایت نیویورکتایمز بود. پیشنهاد میکنیم مقالهی بهترین سبک فرزندپروری را هم بخوانید.