ویژگیهای پدر خوب برای نوزادان و کودکان نوپا
اینکه اغلب پدرها از خود میپرسند چرا باید به خودشان زحمت بدهند و برای نوزادی وقت و انرژی بگذارند که حداقل تا چند سال آینده، نه به چیزی اهمیت میدهد و نه چیزی یادش میماند، چندان هم بیدلیل نیست. چون همه قبول دارند که نوزادان وقتی پدرشان به مسافرت میرود، خیلی دلشان برای او تنگ نمیشود و همانقدر از دیدن پدرشان که از سر کار به خانه آمده به هیجان میآیند که از دیدن یک توله سگ یا سیب خوشحال میشوند. این رفتارشان واقعا ناامیدکننده است. اما پدرها باید مسئله مهمتر را ببینند. تأثیر این واکنشهای کوتاه مدت خیلی متفاوت از تأثیر حضور طولانی مدت پدر است.
کتاب “نقش پدر در رشد کودک” به این واقعیت اشاره دارد که بسیاری از مزایای عاطفی، اجتماعی و رفتاری که قبلا ذکر شد، با داشتن پدری که در اوایل کودکی در زندگی او حضور دارد مرتبط است. مطابق با مقاله سال 1991 که در این کتاب آمده، در مورادی که پدر در سن 1 ماهگی نوزاد، مشارکت فعال در زندگی او داشت، نوزاد در سن 1 سالگی، نمرات شاختی بالاتری کسب کرده است. نوزادان نارس هم در صورتی که پدرانشان از بدو تولد حضوری پررنگ داشتند، در 36 ماهگی نمرات بالاتری کسب میکردند، و بر اساس یک مطالعه جداگانه، نوزادانی که در 9 ماهگی با پدر خود بازی میکردند، از مزایای مشابه برخوردار بودند.
(اگرچه در بسیاری از مطالعات دیگر هم همین نتیجه به دست آمده، اما باید به این نکته توجه کرد که حداقل در یک مطالعه، هیچ ارتباطی بین بازی کردن پدر با نوزاد و رشد شناختی مشاهده نشد).
این مطلب را مجله کودک، تیم پژوهشی و آموزشی آیقصه از سایت معتبر fatherly ترجمه و بازنویسی کرده است.

وقتی کودک به سن 1 سالگی میرسد، اثر پدری حتی بارزتر از قبل میشود. مطالعات بیانگر آن است که وقتی پدران به جای اینکه تنها یک بار برای مدتی طولانی با بچه وقت بگذرانند، همیشه در انواع کارهای روزمره مشارکت داشته باشند – مثلا درست کردن شام یا بازی با کودک در حیاط خانه – برای کودک نوپا یا خردسال، مزایای بیشتری دارد. بر اساس حداقل یک مطالعه، پدران همچنین در یک حوزه خاص بهتر از مادران هستند و آن هم آموزش شنا به کودک است زیرا حالت محافظتی بیش از حد ندارند و به فرزندان خود اجازه میدهند به قسمتهای عمیقتر بروند یا پشت به آنها شنا کنند.
همانطور که شواهد غیررسمی نشان میدهد، پسرها مخصوصا خیلی به پدر خود نیاز دارند. پل رائبرن در کتاب “آیا پدران مهم هستند؟” شرح میدهد که دانشمندان مشاهده کردند که پسران آمریکایی و نروژی که پدرانشان مشغول نبرد در جنگ جهانی دوم بودند، بعدها در دوران بزرگسالی در برقراری رابطه با دیگران مشکل داشتند. مطالعات مشابه ذکر شده در همین کتاب نشان میدهد پسرانی که بدون پدر (یا با پدرانی سرد و غیردرگیر) بزرگ میشوند، در پیشدبستانی، محبوبیت کمتری بین بچهها دارند. این تحقیق نشان میدهد پسرها هنگام رشد مهارتهای اجتماعی خود، بیش از هر کس دیگر به پدر خود متکی هستند. تحقیق گستردهای که روی تقریبا 9000 بزرگسال انجام شد مؤید آن است که تأثیر مرگ پدر روی پسرها خیلی شدیدتر از دخترها است و منجر به بروز همان مشکلات روانی میشود که بعد از طلاق پرتنش والدین دیده میشود.
به عبارت دیگر، بچهها – حتی بچههای خیلی کم سن و سال – به حضور پدر خود نیاز دارند. و علیرغم نظر عموم مردم (و تبعیض جنسی مربوط به آن)، دختران هم به پدر خود نیاز دارند. اما به دلایل مختلف.

ویژگیهای یک پدر خوب برای دخترها
بیشتر مطالعات نشان میدهد تا قبل از سن بلوغ، اثر پدری برای دخترها و پسرها تقریبا یکسان است. پسرها و دخترهایی که شانس داشتن پدر را دارند، از نظر تحصیلی عملکرد عالی داشته و در برخی موارد، از همسالان خود جلو میزنند. اما بر اساس تحقیقات انجام شده، با ترشح هورمونهای بلوغ، ناگهان پدرها تبدیل به داوران رفتار جنسی نیز میشوند. دختران نوجوان این حالت را بیشتر حس میکنند و اگر رابطه قوی با پدر خود داشته باشند، کمتر مرتکب رفتارهای جنسی پرخطر میشوند.
به گفته دانیل دلپریور که روی تأثیر پدر بر رابطه جنسی پرخطر مطالعه کرده است، “در بسیاری از تحقیقات گذشته ثابت شده که بین رابطه پدرانه کم کیفیت و ضعیف و رفتارهای جنسی زودهنگام و پرخطر دختران رابطه وجود دارد. پدران سرد و غیردرگیر میتوانند محیط اجتماعی و روانشناسی جنسی دختران خود را به گونهای تغییر دهند که باعث تقویت رفتارهای جنسی نامحدود در آنها شود.”
دلپریور در یکی مطالعات خود بر روی این پدیده – که با نام “سندروم مسئله با پدر” بین مردم شهرت دارد – 101 جفت خواهر 18 تا 36 ساله را مورد بررسی قرار داد. مطالعه از نوع کاملا کنترل شده بود زیرا به دلپریور و همکارانش این امکان را داد تا ببینند چرا دو زن با ژنتیک مشابه که در شرایط مشابه بزرگ شدهاند، با هم از نظر ریسکپذیری جنسی فرق دارند. وی دریافت در مواردی که یکی از دو خواهر همراه با پدر فعال و خونگرم خود بزرگ شده و خواهر دیگر در شرایط ازهم پاشیده یا پس از سرد و غیرفعال شدن پدرشان بزرگ شده است، اولی معمولا از رابطه جنسی محافظت نشده دوری کرده و دومی از آن استقبال میکند. اگرچه دلپریور چند عامل بیرونی را مورد بررسی قرار داد، اما یکی از برجستهترین پیوندهایی که بین هر زن و تصمیمات جنسی او پیدا کرد، این بود که چقدر با پدرش احساس نزدیکی میکند.
استدلال دلپریور این است که شاید دختران از پدران سرد و غیردرگیر خود یاد میگیرند که نباید از مردان انتظار تعهد قابل توجه در رواط بلند مدت داشته باشند و به همین دلیل، آنها به روابط عاشقانه کوتاه مدت که ریسک بالاتری دارند رضایت میدهند. احتمال دیگر این است که دخترانی که پدران غیردرگیر دارند، نظارت کمتری از سوی او دریافت کرده و بنابراین، بیشتر به سمت دوستانی کشیده میشوند که روابط جنسی بی قید و بند دارند. از طرف دیگر، داشتن پدری گرم و درگیر میتواند از وقوع این پیامدها جلوگیری کند.
بنا به تعریف دلپریور، “پدران درگیر و مشارکتکننده” کسانی هستند که برخورد گرمی داشته و رابطه نزدیکی با فرزندان خود دارند. اینها پدرانی هستند که در انجام تکالیف به فرزندان خود کمک کرده و در برنامههای ورزشی آنها شرکت میکنند. وی میگوید، “وقتی موضوع دختران در میان باشد، وقت گذاشتن و گوش کردن به حرفهای آنها، مطلع بودن از شرایط زندگی آنها، رفتن به رویدادهای مهم آنها، و حمایت عاطفی میتواند مانع رفتارهای جنسی زودهنگام و بدون محدویت شود. پدرها لازم نیست بینقص و کامل باشند، و فقط اینکه تمام تلاش خود را بکنند تا وقتی دخترانشان به آنها نیاز دارند در کنارشان باشند کافی است و همین میتواند تغییر زیادی در زندگی آنها ایجاد کند.”

در صورت ناپدید شدن پدر از زندگی کودک، چه اتفاقی میافتد؟
نبود پدر، حال به هر دلیلی که باشد، به معنای نبود مزایای ناشی از حضور او است. مارسی کارلسون، جامعهشناس در اینباره میگوید، “در مورد پدرهایی که دور از خانواده خود زندگی میکنند، شواهد زیادی مبنی بر اینکه کارهایی که آنها برای فرزندان خود انجام میدهند، اهمیت داشته باشد، وجود ندارد. اما پدرهایی که با فرزندان خود زندگی میکنند، مشارکت خیلی بیشتری دارند، مثلا برایشان کتاب قصه میخوانند و آنها را به رختخواب میبرند. اگر پدران مقیم در خانه و غیرمقیم را با هم مقایسه کنید، بین میزان مشارکت آنها تفاوت قابل توجه و ثابتی وجود دارد”
کودکانی که پدر خود را به علت مرگ یا حبس شدن از دست میدهند، معمولا خیلی بیشتر از کودکانی که پدر غیردرگیر دارند آسیب میبینند. پروژههای تحقیقاتی زیادی به مطالعه تأثیر مخرب حبس پدر بر فرزندان پرداختهاند. از این میان، بزرگترین آن، مطالعه خانوادههای شکننده دانشگاه پرینستون است که هم اینک 5000 کودکی که بین سالهای 1998 تا 2000 در ایالات متحده متولد شدهاند را زیر نظر دارد. بنا به دلایل مختلف، اکثر این بچهها، والدین مجرد و پدران غایب دارند. یکی از تأملبرانگیزترین یافتههای پژوهش این بود که پدران دور از خانه، تقریبا هیچ کاری نمیتوانند انجام دهد که تأثیر مثبت بر روی فرزندانشان داشته باشد.
اگر دوری پدر به این دلیل است که پشت میلههای زندان است، بچهها با چالشهای دیگری هم روبرو میشوند – که خیلی جدیتر از زمانی است که پدر فوت کرده یا والدین از هم جدا شدهاند. کارلسون میگوید، “بخش اعظم ادبیات پژوهش مربوط به بیوهگی نشان میدهد که بچههایی که پدرشان فوت کرده، شرایط بهتری نسبت به بچههایی دارند که والدینشان از هم جدا شدهاند. حبس پدر باعث بدنامی و استرس زیاد در کودک میشود. برای من جای تعجب ندارد اگر شرایط بچههایی که پدرانشان بدلیل زندانی شدن از آنها دور هستند، بدتر باشد.”

چطور یک پدر خوب باشیم؟
نکات زیادی در مورد پدر خوب بودن وجود دارد. مثلا از لحاظ ژنتیکی، باید قبل از بارداری همسرتان، تصمیمات درستی بگیرید تا سلامت فرزندتان تضمین شود. در طول بارداری و زایمان، همراه همسرتان باشید تا خیلی زودتر با فرزند خود ارتباط برقرار کنید. با نوزاد خود بازی کنید حتی اگر بعدها آن را به خاطر نیاورد. به دختر نوجوان خود در مورد انتخابهای هوشمندانه مشاوره بدهید. اما همه اینها قسمت مکانیکی پدر شدن است. به تعبیر کلیتر، تمامی این مطالعات نه فقط بر اهمیت فرزندپروری، بلکه بر اهمیت فرزندپروری خوب تأکید دارند – یعنی تنها حضور داشتن و انجام کارهایی که مطالعات مختلف پیشنهاد میکنند مدنظر نیست، بلکه باید به معنای واقعی کلمه، برای فرزندان خود اهمیت قائل شده و الگوی مناسبی برای آنها باشید.
نکته مهمتر اینکه پدران باید بدانند که بچهها همیشه نظارهگر رفتار آنها هستند و هر کاری که آنها انجام میدهند مهم است.
این مطلب را مجله کودک، تیم پژوهشی و آموزشی آیقصه از سایت معتبر fatherly ترجمه و بازنویسی کرده است.