احمد شاملو در ۲۱ آذر (برابر با شنبه ۱۲ دسامبر) سال ۱۳۰۴ در خانهی شمارهی ۱۳۴ خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد و ۲۵ سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۹ با سرودن «شعر سفید غفران» سبک شعر سفید را به دنیای شعر آورد. در ادامه زندگینامه احمد شاملو را به قلم شیدا علیپور، نویسنده سایت کودک و نوجوان آی قصه میخوانید.

احمد شاملو متخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلمساز، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فًرهنگ نویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود. شاملو تحصیلات مدرسهای نامرتبی داشت زیرا پدرش افسر ارتش رضاخان بود و پیوسته از شهری به شهر دیگر گسیل میشد و از همین روی خانوادهاش هرگز نتوانست مدتی طولانی جایی ماندگار شود. او دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد و دوران دبیرستان را در بیرجند، مشهد و تهران گذراند. در نهایت همین تحصیلات نامرتب با زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیتهای سیاسی او پایان یافت.
تاثیر نیما بر احمد شاملو
احمد شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تاثیر او به شعر نیمایی روی آورد اما نخستین بار در شعر «تا شکوفهی سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به صورت پیشرو، سبک نوینی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. در حقیقت شهرت اصلی شاملو به دلیل نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونهای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی شناخته میشود و هماکنون یکی از مهمترین قالبهای شعری مورد استفاده در ایران به شمار میرود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور.
آیدا
محال است اسم احمد شاملو را بشنوید و یاد عشق آتشین او به آیدا نیفتید. در بخشی از کتاب «بام بلند همچراغی» که شرح عشق شاملو به آیدا از زبان معشوق است از آیدا نقل شده که: «برای اولین بار همدیگر را از نزدیک دیدیم، جلوی دانشکده. چند ساعتی راه رفتیم و حرف زد. پر از شور زندگی بود. دفعهي بعد که هم را دیدیم کتابی به من داد که روی جلدش نوشته بود «باغ آینه، الف بامداد». من نمیدانستم او شاعر و الف بامداد خود اوست. خودش هم توضیحی نداد. گفت تو که شعر میخوانی، این را هم بخوان. میخواهم نظرت را بدانم! در مواردی که دربارهی شعر یا موسیقی صحبت میکرد خیلی جدی بود؛ این بود که در ملاقات بعد خیلی جدی پرسید: شعرها چطور بود؟ گفتم: خیلی دوست داشتم. الف بامداد کیه؟ گفت: شاعر است.»
احمد شاملو در سال ۱۳۴۱ پس از دوبار جدایی از همسران سابقش با آیدا آشنا شد و در آن زمان چهار فرزند از همسر اول خود داشت. آن دو تا زمانی که شاملو زنده بود زندگی عاشقانهای را در کنار هم داشتند و آثار این عشق در بسیاری از اشعار شاملو هویداست.
«مقایسهی حافظ و سعدی به مقایسهی کفش و بادمجان تُرشی میمانَد»
احمد شاملو از آغاز جوانی، در ابتدا با جستوجوهای فردی، سپس به راهنمایی فریدون رهنما و بعدها با همکاری دیگران با بخشهایی از شعر جهان آشنایی یافت و از این سرودهها تاثیرهایی پذیرفت. اما از نیمهی دههی ۱۳۳۰ آرام آرام به سوی بخشهایی از شعر و نثر کهن فارسی روی برد. او در سال ۱۳۴۳ به صراحت اعلام کرد که حافظ برایش جانشین مایاکوفسکی، الوار، لورکا و دیگران شده است. تاکید ورزید که «شاید هنوز هزار سال زود باشه» که حافظ را «بشناسَنِش». از نظر احمد شاملو در هنگام خواندن آثار سعدی، «چهگونه گفتن» و هنگام خواندن غزلهای حافظ «چه گفتن» برایمان اهمیت مییابد: «آن [سعدی] یک مشاطهی کلام است و این [حافظ] یک مسیحای اندیشه. [حافظ] روح سرگردان اندیشه را در تن مردهی کلام میدمد. حافظ عمیق میاندیشد و زیبا بیان میکند. سعدی عمیق نمیاندیشد، اما زیبا بیان میکند. پشت بیان او چیز دیگری سوای آنچه بیان میکند نیست. در او هر چه هست، لفاظیست، نه اندیشه پردازی.»
گوهری که شاملو را شاملو کرد
احمد شاملو شاعری بود که شعر را به عنوان یکی از نمادهای وظایف اجتماعی و سیاسی میدانست. در شخصیت فردی، شعری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شاملو «پرندهای نَه گو» خانه کرده بود که «زبانش به آری گفتن» نمیگردید. پرندهای شورشی که شاملو را علیه هر نوع قدرت و اقتدار و تمامی اتوریتههای فکری، مذهبی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی برمیانگیخت و او را از همراهی با پسند، هنجار و ارزشهای غالب بر جامعه باز میداشت. همین ترکیب نفی و نقد رادیکال نهادینه شده با خلاقیتی که به نبوغ پهلو میزد و شرافت روشنفکری که به قدرت گردن نمینهاد، شاملو را به آنچه او بود و از جمله به محبوترین شخصیت فرهنگی ایران بدل کرد، هرچند همین «گوهر نفی و نقد نهادینه شده»، همین درافتادن مدام با هر چه رنگ تقدس و اعتبار داشت و گاه به خطا میرفت، منتقدان سرسخت و دشمنان بسیاری را نیز علیه او برمیانگیخت.
احمد شاملو امامزاده نیست
احمد شاملو از دهههای چهل و پنجاه و به ویژه در دهههای پس از انقلاب به نماد روشنفکر معترض ایرانی و در ذهن انبوه هوادارن خود، به ویژه چپگرایان سیاسی، به بت و اتوریته بدل شد و متولیانی نیز میکوشیدند تا او را پس از مرگش به امامزاده بدل کنند. تقلیل شاملوی هنجارشکن به بت و امامزاده نیز کاری نیست جز کشتن شاملو به تیغ دوستداران او یا به تیغ متولیانی که از امامزادهها تغذیه می کنند.
«خوانندگان شاملو آدمهای [نوع دیگری] هستند»
در مصاحبهای با خانم سیمین بهبهانی، شاعر همدورهی شاملو، خانم بهبهانی در بیان نقاط قوت اشعار احمد شاملو میگوید: «سبک ویژهی شاملو مرهون اطلاعاتش از متون قدیم و به ویژه تاریخ بیهقی است.» خانم بهبهانی هم مانند بسیاری دیگر از صاحبنظران در عرصهی شعر معتقد است که اشعار شاملو «بیوزن» و «بدون موسیقی» نیستند. او میگوید: «شاملو بعد از اینکه در هوای تازه خودش را نشان داد، وزنهای قدیم شعر را به کلی کنار گذاشت و شروع کرد به پرداختن به آهنگ طبیعی کلمات که از روی متون قدیم در گوشش نشسته بود.»
سیمین بهبهانی تاکید میکند که «احمد شاملو علاقهی ویژهای به گوش دادن به سمفونیها داشته و همین سمفونیها هم او را در آفرینش یک موسیقی نرم و ملایم در اشعارش راهنمایی کردهاند». او میافزاید که «حتی یک کلمه از شعر شاملو را نمیتوان جابهجا کرد و در صورت تعویض، کمبودی مشاهده میشود که ریشه در همین هارمونی موسیقایی دارد.»
او کماکان با تاکید بر ارزش موسیقی اشعار شاملو و اینکه مردم نباید همواره از شعر انتظار وزن عروضی داشته باشند، میگوید: «ممکن است بردی که به عنوان مثال شعر فریدون مشیری در بین مردم دارد، شعر شاملو نداشته باشد اما در عوض خوانندگان شاملو و مخاطبانش آدمهای «نوع دیگری» هستند که کلام فاخر را دوست دارند.»
قصههای شاملو برای کودکان
شاملو در زمینهی کودکان فعالیتهای متعددی داشته است. او در سال ۱۳۵۱ برنامه رادیویی برای کودکان و نوجوانان تهیه کرد و در این برنامه بچه ها را به نوشتن و سرودن شعر تشویق کرد و مسابقه ای برای انتخاب استعدادهای بهتر ترتیب داد. ضبط صفحه و نوار کاست «صدای شاعر» به کوشش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از تلاش های دیگر احمد شاملو برای علاقه مند کردن کودکان به ادبیات بود. او با انتخاب و اجرای اشعار خیام، حافظ، مولوی و نیما نوجوانان را با ادبیات قدیم و جدید ایران آشنا کرد و به آنها راه درست خواندن شعر را آموزش داد. شاملو در آخرین سالهای زندگی اش، چند نوار قصه همراه با متن برای کودکان ایرانی مهاجر در کشورهای دیگر آماده کرد. هدف شاملو علاقهمندی و جلب این کودکان به زبان مادریشان از طریق جاذبههای قصه بود.
لازم به ذکر است که علاوه بر چنین فعالیتهایی، او تعدادی شعر و قصه مثل شعر بارون، شعر شبانه، شعر یک شب مهتاب، قصه دخترای ننه دریا، قصه پریا، خروس زری پیرهن پری، قصه هفت کلاغون، قصه خاله سوسکه، قصه دروازه بخت، ملکه سایه ها، افسانه های کوچک چینی، افسانه های هفتاد و دو ملت برای کودکان ، چه شد که دوستم داشتند، قصه های بابام، یل و اژدها را در زمرهی آثار مربوط به کودکان خلق کرده است.
اما حقیقت ماجرا این است که احمد شاملو برای فرار از فشارهای حکومت و سانسورچیها، بسیاری از حرفهای سیاسی و اجتماعیاش را در قالب آثار کودک ارائه میداده تا از گزند سانسور و حساسیتهای سیاسی در امان بماند و در اصل مخاطب این اشعار و قصهها بزرگسالان هستند نه کودکان. همچون آثار صمد بهرنگی که عموما آنها را در زمرهی آثار کودک مطرح میکنند اما در واقع مخاطب این قصهها کودکان نیستند و برای کودکان هم نوشته نشدهاند.
ویژگی اشعار شاملو
ظرفیت بالای بهرهگیری از بیان و زبان تمثیلی و سمبلیک در ادبیات کودک مجالی فراخ را برای نویسندگانی چون احمد شاملو و صمد بهرنگی فراهم میکردند تا دیدگاههای سیاسی و اجتماعی خود را در نوشتههایی برای کودکان و نوجوانها طرح کنند. اکنون که فضای نشر و ادبیات کودک و نوجوان تفاوتهای بسیاری با گذشته دارد و آثار بسیاری تالیف و ترجمه میشوند اما با این حال نمیتوان منکر اهمیت و تاثیرگذاری آثار کسانی چون شاملو و صمد بهرنگی در خلق و ایجاد نوعی از ادبیات کودک در ایران شد . این دست آثار هرچند امروز دیگر از آن جایگاه پیشین برخوردار نیستند اما بخشی از تاریخ ادبیات و سنت ادبی ایران به شمار میآیند و بازخوانی آنها میتواند راه را بر خلق آثاری جذاب و متناسب با گروه سنی کودکان و نوجوانها را فراهم آورد.
اشعاری مانند:
قوقولی قوقو سحر شد
سیاهی دربه درشد
فرشته ها دویدن
ستاره ها رو چیدن
خورشید خانم در اومد
با یک شفق سراومد
تا شب نکرده حاشا
بچه ها بیاین تماشا!
یا شعری که احتمالا اکثر ما در کودکی آن را در بازیهایمان خوانده یا شنیدهایم:
بارون میاد جرجر
رو پشتبوم هاجر
هاجر عروسی داره
تاج خروسی داره
هاجرک ناز قندی
یه چیزی بگم نخندی:
…..
احمد شاملو و اشعار فولکلور
آشنایی عمیق احمد شاملو با فرهنگ و زبان تودهی مردم از یک سو و آشنایی با آثار نظم و نثر گذشتهی فارسی از سوی دیگر باعث شده است که وی بسیاری از لغات کهنه و قدیمی موجود در متون فارسی را دوباره زنده کند و به بسیاری از کلمات عامیانه و غیر شاعرانه جواز عبور دهد. او معتقد است که ذهن شاعر باید از کلمات پر بار باشد تا بتواند بهتر عواطف و اندیشه های خود را بیان کند.
در بین آثار او که به زبان عامیانه سروده شدهاند شعر پریا از اقبال بیشتری برخوردار بود و در بین مردم شناخته شده تر است. او در این مورد اعتقاد دارد که ایدهی اثر را از خود مردم گرفته و آن را دوباره به جامعه تحویل داده است.
احمد شاملو در مصاحبهای اشاره میکند:
پریا ترکیبی بود از چیزهایی که در ترانه های خودمان است. در بازی ها و این ها. یعنی بیشتر میتوانم بگویم پریا مال مردم است تا مال من. من اینجا فقط یک دوخت و دوز کردهام. با مصالح مردم یک اتاقک ساختهام.
او همچنین اشاره میکند:
اگر جامعه اشعار فولکلوریک مرا زودتر پذیرفت برای آن است که مصالح کار مال خود جامعه بوده است. مثلا اگر شعر پریا مشهورتر از فلان شعر دیگر من است، علتش این بوده که این شعر به زبان مردم سروده شده. ولی هدف این نبوده که آنها آن را زودتر و بهتر بپذیرند. بلکه چون قصه بوده و فرم قصه داشته، من زبان عامیانه را به آن نزدیکتر دیدم بدون در نظر گرفتن این که مردم آن را خواهند پسندید یا نه. منتها چون ظرف و مظروف خوب همدیگر را دریافتند مردم هم بیشتر به آن راغب شدند.
درختی که ایستاده مُرد
احمد شاملو تا به هنگامی که سر بر خاک نهاد، قامتی افراخته علیه قدرت مستقر سیاسی، دینی، فرهنگی، ادبی و هنری و حتی علیه خود بود و به رغم قطع یک پای خود، ایستاده به خاک افتاد. احمد شاملو پس از تحمل یک دورهی طولانی بیماری، سرانجام در دوم مرداد سال ۱۳۷۹ در سن ۷۴ سالگی چشم از جهان فرو بست.
از منابع زیر برای نوشتن این مرور بر زندگینامه احمد شاملو استفاده شده است:
سالشمار زندگی شاملو به قلم آیدا در کتاب «امیرزاده کاشیها» از پروین سلاجقه
کتاب «آنیما در شعر شاملو» از الهام جمزاد
سایت خبری بیبیسی مقالهی فرج سرکوهی
سایت کافه کاتارسیس مقالهی کامیار عابدی در مورد شاملو